کاهش 30 درصدی سهم ایران از بازار نشر افغانستان | فرهیختگان



«هر وقت در خیابان‌های هرات و کابل قدم می‌زنم و کتابفروشی‌ها را می‌بینم، برمی‌گردم به آن زمانی که حسرت داشتن یک کتاب داستان به دل‌مان بود و طالبان نمی‌گذاشت و کتاب‌ها را می‌سوزاند. اما بالاخره آن روزهای سخت گذشت و حالا هرجایی که قدم می‌زنی و در هر کتابفروشی‌ای که می‌روی می‌توانی کتاب‌های ایرانی را ببینی و بخری و به جهان داستان و تخیلی که همیشه عاشقش بودی، بروی.»

اینها صحبت‌های محمد است که در کابل زندگی می‌کند و عاشق زبان فارسی است و البته خواندن داستان را خیلی دوست دارد. محمد با تایید این خبر که کشور ترکیه در سال‌های اخیر به‌دنبال افزایش ضریب نفوذش در بازار نشر افغانستان است، تاکید می‌کند که این سال‌ها بازار نشر و کتاب افغانستان پرشده از آثار کشورهای دیگر. اما وضعیت ایران در بازار نشر افغانستان چگونه است. ناشران ایرانی در دهه 80 و اوایل دهه 90 حضور پررنگی در همسایه شرقی‌مان داشتند اما این روند در سال‌های اخیر روبه کندی گذاشته است. به سراغ سعید دمیرچی، مدیر نشر هرمس رفتیم و او با توجه به شناخت بازار نشر افغانستان درمورد ظرفیت این بازار برای‌مان گفت. از طرف دیگر هم با چند فعال حوزه نشر در افغانستان گفت‌وگو کردیم تا بدانیم چقدر بازار نشر ایران در آنجا خواهان دارد.

سهم ایران از بازار نشر افغانستان | عاطفه جعفری

پیشتازی 77درصدی زبان فارسی

با نگاهی به جمعیت 38 میلیونی افغانستان و اینکه بیش از 70درصد این جمعیت را جوان و نوجوان تشکیل می‌دهند، می‌توانیم بگوییم که بازار بالقوه‌ای برای نشر ایران در افغانستان وجود دارد. البته با توجه به همزبانی ما با افغانستانی‌ها، این ارتباط می‌تواند دوسویه باشد و زحمت ترجمه هم کمتر خواهد بود. براساس برآورد جدیدی که سال ۲۰۱۷ به‌صورت پیمایشی در افغانستان انجام گرفته و از شهروندان درمورد دو زبان اول‌شان پرسش شده بود، زبان فارسی به‌عنوان زبان مادری و زبان رابط مورداستفاده ۷۷ درصد مردم معرفی شده‌است. بعد از آن زبان پشتو ۴۸درصد، زبان ازبکی ۱۱درصد، زبان انگلیسی ۶ درصد، زبان ترکمنی ۳ درصد، زبان اردو ۳ درصد، زبان پشه‌ای یک درصد، زبان نورستانی یک درصد، زبان عربی یک درصد و زبان بلوچی یک درصد اعلام شده‌ است. اینکه مجموع درصدهای ذکرشده از ۱۰۰ بیشتر است، به خاطر این است که مناطق زیادی در افغانستان دوزبانه هستند اما بین همه این زبان‌ها، این کلام فارسی است که قدرت بیشتری دارد و بر کام افغانستانی‌ها شیرین آمده است.

البته این را باید در نظر بگیریم که این نظرسنجی برای حدود سه‌سال و نیم پیش است و گفته می‌شود که ضریب نفوذ زبان انگلیسی در افغانستان زیاد شده است و توانسته خود را به سهم بالایی برساند. چون در بسیاری از مراکز زبان انگلیسی را به‌عنوان زبان اصلی انتخاب کرده‌اند و جوانانی که بخواهند در این مراکز فعالیت کنند، باید زبان انگلیسی را یاد بگیرند. این مساله باعث شده است زبان انگلیسی در عرض این چند سال به طرز عجیبی در افغانستان فراگیر شود.

حضور جدی ترکیه در افغانستان

محمد کریمی در ایران به دنیا آمده اما پنج سالی می‌شود که دوباره به خاطر شغل پدرش به افغانستان بازگشته‌اند. به گفته خودش همیشه عاشق ایران است و به ایران هم سفر می‌کند. او به خاطر دوست داشتن رمان‌ها و داستان‌های تخیلی، عاشق نویسندگان و داستان‌های ایرانی است. از رضا امیرخانی می‌گوید و محمود دولت‌آبادی که همه کتاب‌هایشان را خوانده است. او درباره بازار نشر ایران در افغانستان می‌گوید: «ایران و افغانستان به دلیل زبان مشترک‌شان، بسیار در زمینه نشر با هم همکاری داشته‌اند، سال‌هاست کتاب‌های ایرانی در افغانستان وجود دارد. حتی در زمان طالبان باز هم این مراودات از طریق پاکستان انجام می‌شد. نشر ایران بسیار به پیشرفت نشر افغانستان کمک کرد.» او می‌گوید: «اگر به 8 یا 9 سال پیش نگاه کنیم، کتاب‌ها در بازار نشر افغانستان از سمت ایران تامین می‌شد و خیلی از کتاب‌های ایرانی مخصوصا پرفروش‌هایی که در ایران وجود دارد، بسیاری‌شان در افغانستان پرفروش هستند، اما این روند از یک جایی به بعد تغییر کرد.»

از این تغییرات جدید می‌پرسم و محمد بعد از مکثی طولانی می‌گوید: «از چند سال پیش زبان انگلیسی به‌عنوان یک زبان اصلی در افغانستان مطرح شده است، بیشتر مراکزی که می‌خواهند کسی را استخدام کنند، تاکید دارند باید زبان انگلیسی بدانند یا اینکه در دانشگاه‌ها تقریبا زبان انگلیسی به یک زبان اصلی تبدیل شده است و اساتید کتاب‌های انگلیسی معرفی می‌کنند. همین شکل تصمیمات باعث شده زبان انگلیسی به یک‌باره، تا درصد قابل‌توجهی در افغانستان رشد کند. خب شاید بگوییم اشکالی ندارد بالاخره باید این زبان را یاد گرفت و به درد همه می‌خورد اما این جریان از جای دیگری به مشکل می‌خورد. همین امر باعث شده کشورهایی که در منطقه حضور دارند، از بازاری که به سمت زبان انگلیسی می‌رفت، استفاده کنند. یکی از این کشورها ترکیه است. ترکیه سال‌هاست به دنبال گرفتن بازار نشر در افغانستان است اما خب به‌خاطر فراگیری زبان فارسی در افغانستان این فرصت به آنها نمی‌رسید تا اینکه، طی سه سال اخیر و با رشد قابل‌توجه زبان انگلیسی در افغانستان، ترکیه دوباره یک کار پرقوت را شروع کرد. اول اینکه تعداد کتاب‌های نویسندگان ترک به زبان انگلیسی در بازار کتاب زیاد شده است. یک کار دیگر هم کردند اینکه درحال زدن مدارس افغانستانی-ترکی در کشور افغانستان هستند و به‌دنبال آموزش زبان ترکیه‌ای هستند. یک شکل معمول دیگر هم دارند که کتاب‌هایشان را در اختیار ناشران افغانستانی قرار می‌دهند تا به زبان فارسی ترجمه کنند.»

از او درباره جدی بودن حضور ترکیه در این بازار می‌پرسم که می‌گوید: «بازار افغانستان سال‌هاست برای ترکیه جذاب بوده است و اگر بازار نشر افغانستان را در این چند سال رصد کنیم متوجه خواهیم شد این میل و علاقه به حضور در کشورم بیشتر شده است. این درحالی است که تا چند سال پیش حتی نمی‌توانستید یک کتاب ترکی در کتابفروشی‌های افغانستان پیدا کنید ولی حالا این کتاب‌ها تعدادشان بیشتر شده است.»

افغانستانی‌ها از ایران کتاب می‌خرند اما به زبان انگلیسی!

ایران همیشه در بازار نشر افغانستان حضور داشته از زمان پیروزی انقلاب اسلامی و حتی در زمان حضور طالبان و تا امروز، البته سختی‌ها و مشکلات زیادی در این راه وجود داشت اما بالاخره، ناشران ایرانی همیشه سعی‌شان را کرده‌اند که در این راه بتوانند پیشرفت کنند و کتاب‌های ایرانی را به افغانستان ببرند.

سید‌مجید سلطانی، مدیر موسسه خصوصی «شانه سرک» است، موسسه‌ای که از 10 سال پیش تمرکز خود را روی صادرات کتاب به افغانستان و حضور فعال در برگزاری نمایشگاه‌های مشترک گذاشته ‌است. به گفته سلطانی مدیر این موسسه، فعالیت و تمرکز آنها بر فعالیت فرهنگی به‌ویژه حوزه نشر در افغانستان است. او درباره کارشان می‌گوید: «از 10 سال پیش با توجه به بازار ضعیف کتاب در افغانستان و البته ضرورت حفظ خط و زبان فارسی، فعالیت موسسه فرهنگی «شانه سرک» آغاز شد. صادرات کتاب، با هدف حمایت و دسترسی آسان‌تر کتابفروشان افغانستانی به جدید‌ترین کتاب‌های ایران، براساس نیاز و انتخاب آنها، هدف نخست موسسه بود. ناشران افغانستانی با صرف هزینه و مراجعه حضوری به بازار کتاب ایران که اغلب محدود به راسته کتاب انقلاب بود، از وضعیت بازار مطلع می‌شدند و به خرید اقدام می‌کردند. این خرید‌ها محدود، نقدی و با توجه به فاصله زیاد بین سفر‌ها انجام می‌شد و منابع کتابفروشی‌ها دیر‌به‌دیر روزآمد می‌شد. بنابراین به‌محض تعامل با ناشران، کتابفروشان و حتی مخاطبان و پدید‌آورندگان افغانستانی، برنامه‌ریزی شد تا نیاز‌ آنها، حتی با ارسال یک جلد از عنوان‌های جدید، دسترسی به آخرین کتاب‌های بازار نشر ایران و خرید اعتباری رفع شود. موسسه «شانه سرک» برای ناشران ایرانی سراسر کشور، امکان معرفی آثار خود در بازار افغانستان را فراهم کرده‌‌ است.»

سلطانی جامعه افغانستان را جامعه‌ای کتابخوان می‌داند و می‌گوید: «جامعه افغانستان با وجود هزینه‌های بسیار بالای زندگی در مقایسه با ایران، بسیار کتابخوان هستند. به‌عنوان مثال دانشجویان این کشور با وجود مشکلات فراوان، علاوه‌بر خرید کتاب‌های درسی برای خرید کتاب‌های غیردرسی مرتبط با رشته دانشگاهی هم هزینه می‌کنند. برخلاف ایران، تعطیلات سالانه افغانستان به‌دلیل سرمای شدید، در فصل زمستان است. مردم کتابخوان افغانستان، پیش از شروع تعطیلات زمستانی، تعداد قابل‌توجهی کتاب می‌خرند، چون بیشترین مشغولیت آنها مطالعه کتاب است.»

در متن‌های بالا به این مساله اشاره کردیم که کتاب‌های ایرانی همیشه درصدر فروش در افغانستان قرار داشتند اما حالا این مساله درحال تغییر است، سلطانی در مورد این موضوع می‌گوید: «سال‌های گذشته کتاب فارسی براساس نیازی که وجود داشت به‌خوبی در افغانستان عرضه و فروخته می‌شد اما امروزه، شرایط عجیبی درحال وقوع است؛ اکثر سفارت‌ها در تلاشند با تبدیل منابع مکتوب به انگلیسی، زبان انگلیسی را توسعه دهند؛ بنابراین شاهد ظهور یک پدیده در این حوزه هستیم. مردم افغانستان از ایران کتاب می‌خرند؛ اما کتاب زبان انگلیسی! مثلا در همین چند روز گذشته شاهد این بودیم که نزدیک 700 کارتن شامل 200 عنوان کتاب آموزش زبان انگلیسی به افغان‍ستان فرستاده شد.»

او همچنین به حضور ترکیه در افغانستان و برنامه‌ریزی برای نشر ترکیه در این کشور اشاره می‌کند و می‌گوید: «اتفاق عجیب دیگر، حضور بخش دولتی ترکیه با سرمایه‌گذاری ویژه در افغانستان با تاسیس مدارس افغانستانی-‌ترکی و ارائه بورس تحصیلی است؛‌ به‌طوری‌که فراگیری زبان ترکی بعد از آموزش زبان انگلیسی در افغانستان قرار دارد. بیشترین فروش کتاب در نمایشگاه مزار‌شریف، منابع آموزش زبان انگلیسی بود. با این وضعیت، باید پرسید مسئولان احساس خطر نمی‌کنند؟! پیش‌بینی می‌کنم تا پنج سال آینده نمایشگاه کتاب زبان انگلیسی در افغانستان را خواهیم دید و در چند غرفه هم کتاب‌های پر‌فروش فارسی عرضه خواهد شد. در حوزه کتاب به ناشران افغانستان پیشنهاد همکاری دادند تا کتاب‌ نویسندگان ترکی را برای مخاطب افغانستانی به فارسی و پشتو تبدیل کنند. پول برای فعالیت فرهنگی در بخش دولتی وجود دارد و مدیریت هزینه و برنامه‌ریزی ضروری است.»

سلطانی به نمایشگاه‌هایی که در افغانستان برگزار می‌شود اشاره می‌کند و می‌گوید: «ببینید یک زمانی برای کتاب‌های فارسی در این نمایشگاه‌ها سر و دست می‌شکستند اما الان بیشتر دنبال کتاب‌های انگلیسی می‌گردند و در این میان ناشران ترک به سرعت دارند سهم‌شان را در این بازار پیدا می‌کنند و ما هم با این روند تا چند سال دیگر ممکن است همه‌چیز را در بازار نشر افغانستان از دست بدهیم.»

نویسندگان ایران محبوب خوانندگان افغانستانی

جوان‌های افغانستانی علاقه زیادی به خواندن داستان و رمان دارند. ایرانی‌ها کتاب داستان و رمان کم ندارند. از طریق محمد کریمی که در ابتدای گزارش هم به او اشاره کردیم با حسین آشنا می‌شوم. حسین در ایران زندگی نکرده اما دوستان زیادی دارد که به ایران رفت و آمد، می‌کنند. او از علاقه‌اش به خواندن داستان به زبان فارسی می‌گوید و اینکه با کتاب‌های محمود دولت‌آبادی، ایران و مردمش را شناخته است. حسین در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «چند سال پیش در کابل کتابفروشی داشتم، سعی می‌کردم کتاب‌های ایرانی که طی سال‌ها خوانده بودم را به مردم معرفی کنم تا آنها هم با نویسندگان ایرانی آشنا شوند. از همان زمان سعی می‌کردم بازار نشر ایران را دنبال کنم و کتاب‌های جدید را به کتابفروشی بیاورم.»

از علاقه‌مندی ژانری بین مخاطبان کتاب‌ها می‌پرسم و می‌گوید:«ادبیات و شعر به نظرم بیشترین کتاب‌هایی هستند که در افغانستان به فروش می‌روند. البته کتاب‌هایی که در مورد تاریخ و فرهنگ و بزرگان افغانستان باشد، بسیار پرفروش است، مثلا کتاب‌هایی که درمورد احمدشاه مسعود در ایران منتشر شده در اینجا هم پرفروش است یا کتابی که آقای رضا امیرخانی در مورد سفرش به افغانستان نوشت، این کتاب هم بسیار پرطرفدار است. در کل نویسندگان ایرانی مخصوصا رمان‌نویسان و داستان‌نویسان بین مردم افغانستان بسیار محبوبیت دارند.»

حسین معتقد است افغانستان همیشه می‌تواند یک مشتری جدی برای نشر ایران باشد و می‌گوید: «ببینید، اشتراک زبان فارسی بین ایران و افغانستان خیلی مساله مهمی است که نباید به راحتی از کنار آن گذشت. ایران به دلیل این زبان مشترک همیشه کتاب‌هایش در افغانستان مشتری دارد و ناشران ایرانی باید از این فرصت استفاده کنند، البته مشکلات زیادی هم وجود دارد، مثلا قاچاق شدن کتاب‌ها یک مساله مهم است که با آن درگیر هستیم اما این مسائل نباید ناشران ایرانی را ناامید کند، در این چند سال می‌بینیم بازار نشر ایران تحت‌تاثیر زبان انگلیسی قرار گرفته است. از طرف دیگر کشورهای دیگری هم مثل ترکیه درحال فعالیت‌های جدید هستند که کار را برای ایران سخت می‌کند. معتقدم ناشران ایرانی نباید ناامید شوند و بازار را برای رقبا خالی کنند چون کتاب‌های ایرانی همیشه برای مخاطبان افغانستانی جذاب است.»

سهم 80درصدی ایران که به 50درصد رسیده است

برخی ناشران ایرانی به سهم خود سعی کرده‌اند بازار نشر افغانستان را برای خود و دیگر دوستان‌شان حفظ کنند. یکی از نشرهایی که در این زمینه تلاش زیادی انجام داده، نشر هرمس است که سعید دمیرچی مسئولیت آن را برعهده دارد. از او درباره ظرفیت‌های نشر ایران در افغانستان می‌پرسم و می‌گوید: «افغانستان کشوری است که رسم‌الخط فارسی دارد. البته شاید درمورد تاجیکستان هم این را بگویند که فارسی، زبان آنهاست اما به هرحال رسم‌الخط تاجیکی‌ها به‌صورت سریلیک است. کتاب‌های ایران در افغانستان بدون هیچ مشکلی قابل خواندن و درک شدن است. یعنی همین کتابی که در نشر هرمس یا در انتشارات دیگر منتشر می‌شود، به‌راحتی در افغانستان هم خوانده می‌شود. حتی کتاب‌های برخی ناشران که مرجع دانشگاهی حساب می‌شوند، در برخی دانشگاه‌های افغانستان به‌عنوان منبع نام برده می‌شوند و از آن استفاده می‌کنند و تدریس می‌شود.»

او رابطه نشر ایران و افغانستان را حتی به قبل از پیروزی انقلاب مرتبط می‌داند و می‌گوید: «سابقه حضور نشر ایران در افغانستان به دهه 40 برمی‌گردد. اما آن زمان چون تولید در ایران هم کم بوده است، نمی‌توانیم بگوییم که حجم زیادی کتاب از ایران به افغانستان می‌رود. اما مبادلات فرهنگی بوده است. در سال‌هایی هم که طالبان بر سر کار و افغانستان دچار جنگ داخلی بود، باز هم از طریق مرز زمینی و از سمت سیستان و بلوچستان، کتاب‌ها به پاکستان می‌رفت و بعد از آنجا هم کتابفروشی‌هایی که در پیشاور بودند، این کتاب‌ها را به‌سمت کابل می‌بردند، البته این تعداد هم زیاد نبود ولی با وجود طالبان و شرایط بسته در افغانستان، ارسال کتاب ایرانی به این کشور بسته نشد. بیشتر هم کتب مذهبی بود. اما بالاخره این بازار وجود داشته است.» او به مسائل بعد از رفتن طالبان اشاره می‌کند و می‌گوید: «بعد از رفتن طالبان و باز شدن دانشگاه‌ها و آزاد شدن برخی مسائل، این مراودات بیشتر شد. به جرات می‌توانم بگویم که در سال‌های 82 تا 84، بیش از 80درصد کتاب‌هایی که در افغانستان وجود داشت، چاپ ایران بود اما هر سال این عدد کمتر شد. الان باید بگویم که این سهم به 50درصد رسیده است.»

۱۰ تا ۵۰ میلیارد درآمد از صادرات کتاب

از دمیرچی درمورد آمار سالانه تعداد کتاب‌های ایرانی در افغانستان می‌پرسم و با بیان اینکه آمار دقیقی وجود ندارد، می‌گوید: «یک بخشی از انتقال کتاب از ایران به افغانستان باید با مجوز ارشاد انجام بگیرد که لیست کتاب را به ارشاد می‌دهیم و اداره کتاب یک کارشناس دارد که او باید نامه‌ای را به گمرک بدهد تا این کتاب‌ها به افغانستان فرستاده شود. این مساله چون روند دارد و ممکن است طول بکشد و طرف افغانستانی به کتاب احتیاج دارد، ممکن است از راه‌های رسمی کتاب‌ها را نبرد. خرید کتاب را انجام می‌دهد و بعد از طریق باربری آنها را به افغانستان منتقل می‌کند. برآورد من این است که سالانه بیش از 10 میلیاردتومان کتاب به افغانستان می‌رود، این اتفاق هم از کانال‌های رسمی و هم غیررسمی انجام می‌گیرد. برای همین عدد درآوردن برای این مساله خیلی سخت است. مثلا من از یکی از دوستان شنیدم که یکی از ناشران افغانستانی سال گذشته فقط چهار میلیاردتومان، کتاب آموزش زبان انگلیسی از یکی از ناشران ایرانی خریداری کرد و کتاب‌ها را به افغانستان برد. درحقیقت ناشر ایرانی هزینه چاپ را برای ناشر افغانستانی پرداخت کرده است. چون هزینه‌های چاپ در ایران کمتر از افغانستان است و کیفیت بالاتری هم دارد. بخشی از کتاب‌های افغانستان داخل ایران چاپ می‌شود و به آنجا می‌رود. چون چاپ ایران کیفیت بهتری دارد. حالا اگر اینها را حساب کنیم، آمار بالاتر می‌رود. اما با توجه به حضور در این بازار بدون احتساب این مدل کتاب‌ها، سهم ایران از بازار نشر افغانستان بیش از 10میلیاردتومان است که خب رقمی است که می‌تواند بیشتر هم بشود؛ با چاپ‌هایی که آنها خودشان به ما سفارش می‌دهند و اینجا چاپ می‌کنند، این مبلغ به 50 میلیارد هم می‌رسد.»

چرا سهم کتاب‌های ایرانی در بازار افغانستان کم شده است؟

از دمیرچی درمورد چرایی کم شدن سهم ایران در بازار نشر افغانستان می‌پرسم و او دلایل متعددی را برای این مساله عنوان می‌کند و می‌گوید: «یک مساله این است که ناشران در افغانستان درحال رشد هستند. در اوایل دهه 80، ضعف تولید محتوا و ناشر وجود داشت. اما هر سال که گذشت ناشران جدیدی در افغانستان شکل گرفتند. اساتید دانشگاه در سال‌های اول ترجیح‌شان این بود که کتاب‌های ایرانی معرفی کنند، چون منبعی نبود اما به‌مرور زمان خودشان شروع به چاپ کتاب‌ها و گردآوری آنها کردند و حالا رشد تولید کتاب در افغانستان را شاهد هستیم و این امر باعث شده است که بازار نشر در اختیار خودشان باشد. یک مساله دیگر هم مربوط می‌شود به کتاب‌های اورجینالی که از هند و پاکستان و کشورهای دیگر وارد افغانستان می‌شود و مساله دیگر افست شدن کتاب‌هاست که از طرف پاکستان این اقدام صورت می‌گیرد و حتی در خود افغانستان هم کتاب‌ها افست می‌شود، همه اینها باعث شده سهم ناشران ایرانی در بازار افغانستان کاهش پیدا کند.»

از او درباره سهم ترکیه و تلاش‌هایش می‌پرسم و می‌گوید: «من کمی این مساله را سخت می‌بینم، البته باید تحقیق بیشتری در این زمینه صورت بگیرد. ترکیه از طریق یکی از انتشارات خود یک حضوری در افغانستان دارد. این انتشارات ذیل بنیاد فتح‌الله گولن فعالیت می‌کرد و این بنیاد بودجه‌ای را برای یک انتشارات در کابل گذاشت و این انتشارات فعالیتش را شروع کرد تا فرهنگ ترکی را در افغانستان نشر دهد. ترکیه اختلاف زبانی با افغانستان دارد، اینکه کسی کتاب‌ها را از زبان ترکی به زبان فارسی ترجمه کند، زمینه زیادی برای این ترجمه‌ها می‌خواهد. این نکته‌ای است که باعث سختی کارشان می‌شود. بنیاد گلن با دولت فعلی ترکیه مشکل دارد و باز هم کارشان سخت می‌شود. این بنیاد کلا هدفش ترویج فرهنگ ترکیه در افغانستان و کشورهای دیگر است. اما چون در تضاد با دولت فعلی است، کارش سخت می‌شود. این بخش دولتی ترکیه است اگر کار به بخش خصوصی بکشد، سخت‌تر می‌شود. شما فکر کنید که من به‎عنوان یک بخش خصوصی در نشر ایران، کتاب‌ها را همین‌طور به افغانستان انتقال می‌دهم و به فروش می‌رسانم اما درمورد کشورهای دیگر مثلا همین ترکیه کار سخت‌تر است، چون باید اول کتاب به فارسی ترجمه شود و بعد در بازار نشر افغانستان حاضر شود.»

معرفی ناقص بازار نشر افغانستان برای ناشر ایرانی

دمیرچی درباره اینکه چقدر ناشران ایرانی، ظرفیت حضور در بازار نشر افغانستان را مغتنم می‌دانند، می‌گوید: «بازار نشر افغانستان به‌درستی برای ناشر ایرانی تصویر نشده است. یک‌سری از ناشران می‌گویند بازار بکری است که هیچ‌کس در آن حضور ندارد، بیایید فعالیت کنید و میلیونر شوید، از طرف دیگر، هستند ناشرانی که می‌گویند بازار بزرگی نیست و ظرفیت پذیرش این همه ناشر را ندارد. اینها به‌خاطر این است که ارزیابی دقیقی نسبت به فرهنگ و بافت اجتماعی افغانستان نداریم. افغانستان در کشور ما این‌طور معرفی شده که یک کشور جنگ‌زده و دارای مشکلات اقتصادی بسیاری است. مبتنی‌بر همین نگاه است که ناشران ترجیح می‌دهند در نمایشگاه‌های کشورهای اروپایی یا حاشیه خلیج‌فارس شرکت کنند که هم به قیمت دلاری کتاب را بفروشند و هم پز حضور در یک کشور خارجی را بدهند. افغانستان از این جهات برای ناشران ما جذابیت ندارد. ولی باید به این مساله اقرار کنیم که بازاری است که کتاب‌های ایرانی در آن عرضه می‌شود. نحوه انتقال کتاب‌ها هم بدین‌صورت است که یا دوستان افغانستانی خودشان به‌صورت حضوری به ایران می‌آیند و کتاب‌ها را خریداری می‌کنند یا اینکه از طریق مجموعه‌ای که ما چند سال است آن را راه‌اندازی کردیم و یا دوستان دیگری که در این زمینه فعالیت می‌کنند، این کتاب‌ها را می‌خرند و به افغانستان می‌فرستیم اما در دو حالت سود بیشتر برای کتابفروش افغانستانی است، چون از ناشر ایرانی با تخفیف به‌صورت ریالی کتاب را می‌خرد اما در افغانستان به‌صورت ارزی حالا یا افغان یا دلار کتاب را می‌فروشد.» دمیرچی درمورد شکل فعالیت ناشران ایرانی در افغانستان می‌گوید: «مساله اصلی این است که ناشران ایرانی فعالیت منسجم یا هماهنگی در افغانستان ندارند. متاسفانه این را نداریم که ناشران فعال در بازار نشر افغانستان ذیل یک اتحادیه یا یک صنف مشخص به‌صورت یکپارچه و متحد در افغانستان فعالیت کنند. یکی از دلایل و مشکلات این امر به بحث کپی‌رایت برمی‌گردد، ما که این مساله را نداریم. افغانستان هم این قانون را رعایت نمی‌کند.»

چند نکته مهم درمورد بازار نشر افغانستان

دمیرچی چند نکته را درمورد بازار نشر افغانستان مهم می‌داند و می‌گوید: «حجم مراودات و خریدوفروش کتاب در افغانستان به نسبت ایران پایین‌تر است، برای درک این مساله مثالی می‌زنم؛ «ملت عشق» که در ایران جزء کتاب‌های پرفروش است، مثلا به چاپ صدم می‌رسد و تیراژ هر نسخه را هم اگر سه هزار درنظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم که 300 هزار نسخه از این کتاب منتشر شده است. حالا اگر یک کتاب عمومی را در افغانستان درنظر بگیریم، این کتاب نهایت به چاپ هفتم می‌رسد و به تیراژ هزار تا هفت هزار نسخه می‌رسد. با این مثال می‌خواستم این نکته را بگویم که نباید نشر ایران و افغانستان را با هم مقایسه کرد. به لحاظ عددی ما جلو هستیم. درست است که آنها در این سال‌ها پیشرفت‌های خوبی داشته‌اند، اما باز هم هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله دارند. کاری که ما از حدود پنج سال پیش در افغانستان شروع کردیم این است که این کشور یک قانون داخلی دارد که اگر یک ناشر کتابی را منتشر کند و ناشر دیگری از آن کتاب چاپ کند، آن ناشر اول می‌تواند شکایت کند؛ مثل قانونی که ما در کشورمان داریم. ما آمدیم با چند ناشر ایرانی در بخش خصوصی صحبت کردیم و رایت کتاب‌هایشان را خریداری کردیم و به ناشر افغانستانی کتاب را واگذار کردیم تا او کتاب را چاپ کند و لوگوی نشر خود را هم بزند و به ناشر ایرانی هم درصدی را پرداخت کند. در این پنج سال به این روش کتاب‌ها را به افغانستان رساندیم. البته در برخی موارد هم این شکل کار جوابگو نیست، مثلا چند کتابی را که به‌صورت ترجمه در ایران منتشر شده بود، در افغانستان به یک ناشر فروختیم.

اما یک ناشر دیگر سریع این ترجمه را کپی کرد و کتاب را فروخت و بازار ناشر اول را خراب کرد. مثلا ما حق رایت کتاب «شدن» میشیل اوباما را از نشر مهراندیش خریدیم و به یک ناشر در افغانستان فروختیم، این کتاب در افغانستان چندین جلد فروخت اما یک کتابفروش دیگر در افغانستان این کتاب را با ناشر دیگری در ایران کپی کرد و با قیمت پایین‌تر از کسی که پول رایت داده بود، عرضه کرد. برای همین شاید بشود درمورد کتاب‌های تالیفی در بازار نشر افغانستان کار کرد اما نمی‌شود به بازار کتاب‌های ترجمه‌ای تکیه کرد.»

سازوکار ارسال کتاب‌ها به افغانستان

دمیرچی درباره اینکه چه باید کرد تا بازار نشر ایران در افغانستان به یک تعامل دوسویه برسد و از ظرفیت‌های فرهنگی هر دو کشور استفاده کرد، گفت: «ببینید ما می‌دانیم که گاهی افتادن در بروکراسی‌های اداری و دولتی ممکن است باعث شود همین بازاری هم که الان داریم را از دست بدهیم. اگر بخواهیم بگوییم این سازوکار را بگذاریم باعث طولانی شدن روند کار می‌شود. عبور از مجرای دولتی همیشه سخت است. اما می‌شود کارهایی را انجام داد که باعث شود این روند کمی آسان‌تر باشد. مثلا ارشاد قانونی را گذاشت که ناشران با فرستادن کتاب به خارج از ایران، از دادن مالیات معاف می‌شوند اما خب گمرک همین امسال درمورد این مساله ما را اذیت کرد و می‌گفتند که باید یک پرداختی داشته باشید یا در سیاستگذاری‌ها، ارشاد می‌تواند ورود کند. اما در کل به نظرم اتحادیه‌ها که یک صنف مستقل هستند باید در این زمینه فعال شوند و این مساله می‌تواند بسیار در روند کار ناشران برای ورود کتاب‌ها به افغانستان تاثیرگذار باشد. به نظرم بازار افغانستان برای ناشران ایرانی بازار خوبی است و می‌تواند راهگشا باشد. اما ما یک‌سری مشکلات داخلی داریم در حوزه نشر که آنها را به افغانستان تعمیم می‌دهیم. مثلا از یک عنوان کتاب 18 عنوان منتشر می‌شود یعنی 18ترجمه مختلف فقط از یک کتاب، بعد ناشری که اصلا برای این کتاب زحمت نکشیده، کتاب را با 70درصد تخفیف به ناشر افغانستانی می‌دهد و اینجا ضرر اصلی را ناشر حرفه‌ای می‌کند که با اخلاق درحال فعالیت است. راه‌حل این موضوع می‌تواند یک انجمن باشد که در این زمینه فعالیت کند و این سازوکارها را بین ایران و افغانستان تسهیل کند، که این کار هم زمانبر است و چیزی حدود 5 تا 10 سال زمان می‌خواهد تا این فرهنگ‌سازی صورت بگیرد.»

چرا خودمان را از بازار نشر افغانستان بیرون انداختیم

سالانه در افغانستان حدود 4 تا 5 هزار عنوان کتاب منتشر می‌شود که به نسبت ایران سهم کمی است اما بیشتر افغانستانی‌ها دوست دارند که کتاب‌ها‌یشان را در ایران چاپ کنند و اگر این بازار مهم را به رقبای جدید واگذار کنیم، همین نسبت 10 تا 50 میلیاردی هم که الان از این مساله برای نشر داریم، از دست خواهیم داد. همان‌طور که کتاب‌های ایرانی بازار نشر افغانستان از سهم 80درصدی به 50درصد رسیده، ممکن است ناشران ایرانی با جدی نگرفتن همسایه هم‌زبان‌شان به سهم اندکی از بازار نشر این کشور برسند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...