محمد میرکیانی از معرفی کتاب «قصه‌های شب چله» به‌عنوان منبع آموزشی زبان فارسی دانشگاه باکو در جمهوری آذربایجان خبر داد.

محمد میرکیانی قصه‌های شب چله

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر محمد میرکیانی، نویسنده و پژوهشگر، گفت: به‌تازگی کتاب «قصه‌های شب چله» که چندسال پیش آن را با محوریت قصه‌ها و حکایت‌های ادبیات فارسی برای بچه‌ها نوشتم، توسط دانشگاه باکو در جمهوری آذربایجان، به‌عنوان یکی از منابع آموزش رشته زبان فارسی این‌دانشگاه معرفی شده است.

وی افزود: این‌کتاب مجموعه‌ قصه‌هایی برای نوجوانان بود که توسط خانم عصمت اوا استاد زبان فارسی دانشگاه باکو، به ترکی آذربایجانی ترجمه شده است. ترجمه این‌کتاب سال ۲۰۰۹ انجام شد و به‌تازگی به‌عنوان منبع آموزشی معرفی شده است.

دختر دانا، دو روباه، دو مسافر، کیمیاگر، جام زرین،‌ شمشیر گوهرنشان، خواجه و سگ شکاری و ... عناوین برخی داستان‌های مندرج در «قصه‌های شب چله» هستند.

پیش از این‌رویداد و چندسال پیش، کتاب «شب‌های شیرین» میرکیانی هم، به‌عنوان منبع نگارش رساله دکتری سحر عبدربه استاد دانشگاه عین‌الشمس قاهره مورد استفاده قرار گرفته بود.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...