رمان‌نویس رمان می‌نویسد برای رئیسِ اداره‌ شخم آق‌قلا و جایزه هم تخمِ باقلا می‌گیرد، بعد می‌گوید چرا به من نوبل نداده‌اند و چرا مردم کار مرا نمی‌خوانند و چرا سطحِ مطالعه پایین است و چرا. به این می‌گویند رمان‌نویسِ مشرک! تو برای رئیسِ اداره‌ شخم و تخم نوشته‌ای، کارت را هم سلف‌فروشی کرده‌ای و مزدت را هم پیش‌پیش گرفته‌ای، دیگر شریک می‌خواهی برای چه؟!
حالا به جای رئیسِ اداره‌ی شخم، هر نهاد مزاحم ادبیات دیگری را جا‌یگزین کن. دولتی و انقلابی و ضد‌انقلابی و...

رمان‌نویس می‌نویسد برای چهار تا منتقد. چهار تا منتقد هم چهل نقد برایش می‌نویسند در چهارصد رسانه. دیگر از کسی طلبی ندارد که! می‌نویسد برای محفل پنجاه نفره‌ روشن‌فکری. تیراژ کتابش هم دست بالا می‌شود پانصد تا! یعنی هر کدام از اعضا ده کتاب را هم هدیه می‌دهند به رفقا. این غایت قصوای نگاهش به‌به و چه‌چه همین پنجاه تا بوده است دیگر. پانصد نسخه فروش یعنی ده برابر آرزو.

می‌نویسد برای جریانٍ ضدانقلابی. توی چهارتا رسانه‌ی گردن‌کلفت آن‌طرف آب هم ازش تعریف و تمجید می‌کنند دیگر.
می‌نویسد برای جوایز ارشاد. معلوم می‌شود برای گرفتنِ جایزه باید به ما هم فحش داد! می‌آید و فحشش را می‌دهد و جایزه‌اش را می‌گیرد. اصلاً هم‌چه رمان‌هایی ارتباطی با مردم ندارند. این‌ رمان‌ها و رمان‌نویس‌ها هر کدام رئیسی دارند شبیه همان رئیس اداره‌ شخم! اگر قرار شد مردم و زمان و ادبیات را مقصر بدانی، به آن رئیس مشرک شده‌ای و برایش شریک قرار داده‌ای.

جریانٍ غالبِ رمان‌نویسی در کشور ما هم‌چه جریانی است؛ گل‌خانه‌ای و انکیباتوری و در حد مبتذلِ کلمه، آماتوری. جوایز، دولتی و غیردولتی، انقلابی و ضدانقلابی، روی هم‌چه جریانی سوار می‌شود. مسؤولان فرهنگی در هم‌چه جریانی سیاست‌گذاری می‌کنند. و متأسفانه نویسند‌گان هم در چنبره‌ مبتذلِ هم‌چه جریانی گرفتار می‌شوند. به هم جایزه می‌دهند و هم‌دیگر را نقد می‌کنند و پشت سر هم صفحه می‌گذارند! فرمولِ نوشتن هم در چنین جریانی روشن است. آن‌چه روشن نیست، فرمولِ نوشتن برای مردم، برای زمان و برای ادبیات است.

رمان‌نویسی که برای مردم و زمان و ادبیات بنویسد، در این سه شریکی نمی‌خواهد. نه گرفتار نگاه مسؤولِ اداره‌‌ شخم است، نه پریشان نگاه رسانه‌ی‌ بی‌گانه.
فارغ از جریان گل‌خانه‌ای وضعِ رمان و رمان‌خوانی در ایران شبیه هست به بسیاری جوامعِ دیگر. هیچ رمان خوبی نیست که خوانده نشود و مردم آن را تشویق نکنند. جریان گل‌خانه‌ای البته چیزهای دیگری خواهد گفت، کتاب‌های دیگری را برای جوایز انتخاب خواهد کرد و از پولِ پیرزن فقیر بشاگردی، کتب منتسب به جریان خود را برای کتاب‌خانه‌های عمومی خواهد خرید! تا باد چنین مبادا!

فارس

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...