رمان ایرانی «امارت شر» نوشته مجتبا هوشیار محبوب توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر و راهی بازار نشر شد.

امارت شر مجتبا هوشیار محبوب

به گزارش مهر، مجتبی هوشیار محبوب متولد سال ۱۳۶۶ و دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی است. او علاوه بر روزنامه‌نگاری، داستان‌نویسی و مطالب ادبی، در زمینه ترجمه شعر هم فعالیت‌هایی در کارنامه دارد.

هوشیار محبوب پیش از این‌کتاب، دو رمان «آقای مازنی و دلتنگی‌های پدرش» و «آن‌ها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند» را به چاپ رسانده است.

در قسمتی از کتاب «امارت شر» آمده است:

سرش را برای لحظه‌ای بالا گرفت… لحظه‌ای کوتاه که احتمالاً نویسنده‌ها آنِ مرگ توصیفش می‌کنند... آخرین تصویری که در ذهن او ثبت شد ابر سفیدی بود با خال‌های درشت بنفش... رگِ خونی قطوری که پشت گردن شمس برجسته شده بود تیر کشید... رگی که مسافتی طولانی طی کرده بود تا مشتی خون به مغزش برساند... نزدیک به هشتاد هزار کیلومتر راه آمده بود برای تحویل دادن سهم ناچیزی از خون... انگار دوبار دور کره زمین چرخ خورده باشد... اما حالا بعد از این همه راه، وقفه‌ای در کار رگ افتاد... خون به مغز شمس نرسید...

این‌کتاب با ۲۸۸ صفحه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...