اگر یک‌دهم هزینه نمایشگاه‌ها را به تأسیس کتاب‌فروشی‌ها اختصاص می‌دادند الان در شهرهای دورافتاده کتاب‌فروشی داشتیم... نمایشگاه کتاب مسکنی بود که کدئین داشت و ناشران اکنون به شدت به آن وابسته شده‌ و روی فروش کتاب‌های‌شان در نمایشگاه حساب باز کرده‌اند... ۲۰۰ هزار تن کاغذ وارد شده اما تنها ۱۴ هزار تن توزیع شده و باقی را نمی‌دانیم چه شده است!؟ ...

رئیس اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان تهران با دادن هشدار درباره وضعیت کتاب‌فروشی‌ها، وضع آن‌ها را با خشک‌شدن دریاچه ارومیه مقایسه کرد و گفت اگر کاری نکنیم خیلی دیر می‌شود.

به گزارش ایسنا، نشست خبری هومان حسن پور  - رئیس اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان تهران - امروز (دوشنبه، ۲۰ اسفند ماه) در محل اتحادیه برگزار شد. وضعیت کتاب‌فروشی‌ها با توجه به برگزاری نمایشگاه‌های کتاب در سطح شهر و نمایشگاه‌های استانی، و بحران کاغذ از محورهای این نشست بود.

هومان حسن‌پور در ابتدا با بیان این‌که برگزاری نمایشگاه کتاب برای ناشران مهم است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت، اظهار کرد: مساله ما این است که نمایشگاه کتاب بر  نهادهای فرهنگی که همان کتاب‌فروشی‌ها باشند سایه می‌اندازد. نمایشگاه کتاب روزی بر اساس کمبود ویترین برای کتاب برگزار شد تا نیاز کمبود ویترین را برطرف کند. در واقع مانند مسکنی بود که به بدنه نشر تزریق می‌شد؛ اما حالا این مسکن خود به مواد غذایی تبدیل شده و طوری بدنه نشر را درگیر کرده است که نمی‌توانیم ویترین‌های قدیمی کتاب را حفظ کنیم.

او افزود: سیاست‌های فرهنگی ما به گونه‌ای بوده که مسأله‌ کتاب‌فروشان طی سال‌های اخیر کم‌رنگ‌تر شده است. به نظر می‌رسد سرمایه‌گذاری‌هایی که برای نمایشگاه‌های کتاب می‌شود باید به سمت زیرساخت‌ها برود. اگر سرمایه‌گذاری‌مان را فقط صرف نمایشگاه استانی، مترو، مساجد و مدارس بکنیم، آن وقت وضعیت کتاب‌فروشی‌ها چه می‌شود؟

رئیس اتحادیه ناشران همچنین با انتقاد به کتاب‌فروشی‌های بزرگ گفت: نمی‌گویم کتاب‌فروشی‌های بزرگ نباشد، اما کتاب‌فروشی‌های محلی که هستند باید بمانند. با شعار «کتاب‌فروشی‌های محلی را حفظ کنیم» نمی‌توانیم کاری پیش ببریم؛ کتاب‌فروشی‌ها زمانی حفظ می‌شوند که در نمایشگاه چادری در مقابل‌شان برپا نشود. باید کاری بکنیم تا کتاب‌فروشی‌ها زنده بمانند.

او  در ادامه خاطرنشان کرد: کتاب‌فروشی‌ها بر اساس قوانین و ضوابط شکل می‌گیرند و کتاب‌ها را هم بر اساس قوانین عرضه می‌کنند. اما نمایشگاه‌های چادری و کنار خیابانی این قوانین و ضوابط را ندارند. این‌ها باعث می‌شود کتاب‌فروشانی که به صورت قانونی عمل می‌کنند از بین بروند.

حسن‌پور  با اشاره به اعتراض کتاب‌فروشان به برگزاری نمایشگاه‌های کتاب گفت: عمده کتاب‌فروشان ما معترض‌اند که اعترض‌شان نیز بحق است.  به اشتباه فکر کردند فقط کار فرهنگی مختص نشر کشور ماست؛ این در حالی است که کتاب‌فروشی‌ها نیز قسمت مهم فرهنگی ما هستند. اگر کسی بخواهد با توجه به گرانی قیمت مغازه، کارگر و چیزهای دیگر، خود را با  آبمیوه‌فروشی همسایه‌اش مقایسه کند، خب کار فرهنگی انجام نمی‌دهد؛ در واقع اگر فرد فرهنگی نباشد سراغ کارهای دیگر می‌رود. اگر این غفلت درباره کتاب‌فروشی‌ها ادامه داشته باشند خیلی‌ها پاسوز می‌شوند.

رئیس اتحادیه ناشران در ادامه بیان کرد: همان‌طور که در پرورش اندام، حفظ تناسب در بدن مهم است در صنف نیز حفظ تناسب میان ناشران و کتاب‌فروشان و موزعان مهم است. به دلایلی فقط در سال‌های اخیر به یک بخش توجه شده و می‌توان گفت بخش‌های دیگر را به نحوی ول کرده‌اند، در حالتی که دو ضلع دیگر با نشر در تقابل قرار گرفته‌اند. انتخاب نام اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان تهران منطقی پشتش دارد زیرا ناشران و کتاب‌فروشان و موزعان منافع مشترکی دارند که باید به آن‌ها توجه داشته باشیم.

حسن‌پور با بیان این‌که ۳۲ سال از برگزاری نمایشگاه کتاب تهران می‌گذرد گفت: در این سال‌ها می‌توانستند مناطق محروم را که ویترین کتاب ندارند شناسایی کنند. اگر یک‌دهم هزینه نمایشگاه‌ها را به تأسیس کتاب‌فروشی‌ها اختصاص می‌دادند الان در شهرهای دورافتاده کتاب‌فروشی داشتیم. در برخی از سفرها زمانی که به کتاب‌فروشی‌ها سر می‌زنم واقعاً ناراحت می‌شوم. کشور ما هم به کتاب‌فروشی‌های کوچک، کتاب‌فروشی‌های بزرگ و کافه‌کتاب‌ها نیاز دارد. اما باید بدانیم که ترویج کتاب‌خوانی تحت تأثیر کتاب‌فروشی‌های محلی است.

او سپس به رایزنی اتحادیه ناشران با شورای شهر تهران اشاره کرد و گفت: ما ۱۵ دی‌ماه نامه‌ای به شورای شهر زدیم تا  نمایشگاه‌هایی که در سطح شهر برگزار می‌شوند از اتحادیه ناشران مجوز بگیرند. ما می‌خواهیم همه چیز را قاعده‌مند کنیم. نمی‌خواهیم نگاه سلبی داشته باشیم.

هومان حسن‌پور با تاکید بر این‌که باید کتاب‌فروشی‌ها بویژه کتاب‌فروشی‌های کوچک در شهرستان‌ها را حفظ کنیم، اظهار کرد: باید برنامه‌ای برای آن‌ها در نظر داشته باشیم. زمانی می‌توانیم فرهنگ یک کشور را حفظ کنیم که کتاب و کتاب‌فروشی‌ها را بتوانیم نگه داریم. ما مطالبه حفظ کتاب‌فروشی‌ها را داریم. از طرف دیگر اگر نهادهای فرهنگی دغدغه‌ فرهنگی نداشته باشند اقدام به برگزاری نمایشگاه‌ نمی‌کنند، اما ما می‌خواهیم در این زمینه اصلاحات صورت بگیرد، یعنی ضلع کتاب‌فروشان و موزعان را نیز نگه داریم. ما اکنون آژیر خطر را می‌زنیم که فردا نگویند دیگر کتاب‌فروشی نداریم. وضعیت کتاب‌فروشی‌های ما کم کم به دریاچه ارومیه نزدیک می‌شود. زمانی به خودمان می‌آییم که بخش زیادی از آن‌ها از بین رفته باشد.

او همچنین اظهار کرد: بهتر است نهادهای مختلف به نحو دیگری به کتاب بپردازند. مثلاً تأمین اجتماعی به جای این که نمایشگاه کتاب برگزار کند در حق بیمه کتاب‌فروشان تخفیف بدهد. یا شهرداری‌ها عوارض شهری را کمتر بگیرند.

رئیس اتحادیه ناشران و کتاب فروشان تهران همچنین درباره‌ مبحث کاغذ و گرانی آن گفت: از زمان تأسیس کارگروه کاغذ وزارت ارشاد تاکنون ۲۰۰ هزار تن کاغذ به کشور وارد شده اما تنها ۱۴ هزار تن از آن به صورت  متمرکز  توزیع شده است و باقی را نمی‌دانیم چه شده است. ما از روز اول در مورد این دست اتفاقات هشدار داده بودیم و تأکید داشتیم  باید تخصیص کاغذ نشر به اتحادیه‌های نشر و معاونت فرهنگی سپرده شود اما چنین نشد. با این حال در هفته‌های گذشته جلسه‌ای با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی داشتیم و او قول مساعد داد که این اتفاق (پیشنهاد ما) عملیاتی شود و تأکید کرد باید به نقطه مشخصی در زمینه توزیع کاغذ می‌رسیدیم تا این اتفاق بیفتد.

محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...