کتاب «دعوت به فلسفه» نوشته ویل‌ دورانت با ترجمه شهاب‌الدین عباسی منتشر شد.

به گزارش ایسنا، این کتاب در سه بخش و با عناوین زیر منتشر شده است: «بررسی فلسفه»: «شکست و توانایی فلسفه»، «رویکردی به فلسفه»، «آموزش فلسفه به‌ کمک نمونه‌ها»: «کنفسیوس، راز چین»، «سقراط، اولین شهید فلسفه»، «افلاطون و جستجوی زیبایی»، «جوردانو برونو»، «به سوی یک فلسفه زندگی»: «معنی زندگی واقعا چیست؟»، «فلسفه چیست؟»، «فلسفه‌ای برای روزگار ما»، در ۲۴۰ صفحه، با شمارگان هزار نسخه توسط یادشده منتشر شده است. 

نوشته پشت‌ جلد کتاب: فلسفه معمایی کم‌اهمیت و غوطه‌ور در میان ابرها نیست که ربطی به زندگی بشر نداشته باشد، بلکه اهمیت اساسی دارد. ویل دورانت، بزرگترین مروج فلسفه در قرن بیستم و نویسنده کتاب سترگ تاریخ تاریخ تمدن، با همین اعتقاد دعوت به فلسفه را نوشته است. این کتاب حاصل نیم قرن تفکر دورانت درباره مسائلی است که فلاسفه طی چندهزار سال به آن‌ها اندیشیده‌اند. دورانت کناره‌گیری فلسفه از امور انسانی را خطرناک می‌دانست و امیدوار بود فلسفه نقش مهم همیشگی خود را دوباره پیدا کند. 

این کتاب پر از روح ماجراجویی است. ویل دورانت با قلم زیبا و اثرگذارش، هنر فلسفه‌ورزی را به نمایش می‌گذارد و ما را جذب ماجراهای فلسفه و اندیشمندان می‌کند. 

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...