مراسم رونمایی از کتاب «شمع محفل» که به بررسی زندگی و سیره مرحوم آقامجتبی تهرانی می‌پردازد، در سالن «گوشه نقد»، با حضور محمدعلی عباسی‌اقدم نویسنده کتاب، محسن اسماعیلی و علی‌اکبر اشعری برگزار شد.

شمع محفل» آقامجتبی تهرانی محمدعلی عباسی‌اقدم

به گزارش کتاب نیوز به نقل از جام جم؛ محمدعلی عباسی‌اقدم، نویسنده کتاب در آغاز این جلسه بیان کرد: مجموعه«قله‌ها به آسمان نزدیک‌ترند»، مجموعه‌ای است که ترویج سبک زندگی علما رادنبال می‌کند و دراین مجموعه، جای کتابی در خصوص حاج‌آقا مجتبی تهرانی خالی بود که این مهم محقق شد.

در ادامه، علی‌اکبر اشعری نیز به بیان نکاتی در خصوص زندگی مرحوم آیت‌ا... حاج‌آقا مجتبی تهرانی و اهمیت انتشار این کتاب پرداخت. اشعری گفت: انتشار این کتاب یک تکلیف بود و اکنون یک نعمت است. کتاب ‌شمع محفل‌، به تأثیراتی که حاج‌آقا مجتبی بر انسان‌های مختلف داشت، می‌پردازد. من با بسیاری از بزرگان ارتباط داشتم اما آقامجتبی تنها معلمی بود که تا آخر مسیر، همراه هر کسی که از ایشان می‌آموخت، می‌ماند. ایشان هرگز تنها سخنرانی نمی‌کرد و هرگز به ا‌ین صورت معلمی نکرد که تنها نکاتی اخلاقی را ارائه دهد و بعد از منبر انتظار داشته باشند که مستمع خودش این نکات را پیاده کند‌؛ بلکه برای این‌که افراد این درس‌های اخلاقی را در زندگی‌شان پیاده کنند، تلاش می‌کرد.

اشعری با اشاره به سوابق انقلابی مرحوم حاج‌آقا مجتبی تهرانی، اضافه کرد:حضورآقا مجتبی پیش ازانقلاب نورافکنی بودکه راه را برای همه روشن می‌کرد.ایشان نه فقط محل رجوع جوانان که محل رجوع علما هم بود وخانه ایشان ملجأ بسیاری ازمردم تهران بود. آقامجتبی یکی از نزدیک‌ترین یاران امام واز‌جمله کسانی بود که بدون اذن ووقت قبلی به محضر امام می‌رسید.اکثریت مستمعین جلسات ایشان، در تمام ادوار انقلاب، جوانان بودند. آرزویی داشت وآن،تربیت نیرو بود که انصافا این کار را به خوبی انجام داد.

یقین دارم این کتاب، ماندگار است
درادامه این نشست، دکتر محسن اسماعیلی، به بیان خاطرات و نکاتی ازسال‌های شاگردی در محضر حاج‌آقا مجتبی تهرانی پرداخت. او بیان کرد: یقین دارم این کتاب، ماندگار است. مرحوم آقامجتبی برای خواص که بسیار شناخته شده بود اما جوانان و مردم عادی هم بسیار از ایشان استفاده می‌کرد. مردم تهران سال‌ها از منبرهای رمضان ایشان استفاده کردند و گاهی تخمین زده می‌شد که ۲۰۰ هزار نفر در شب‌های رمضان پای جلسات ایشان حضور پیدا می‌کردند. در عین حال، آقامجتبی بسیار کتوم بود. اسماعیلی ادامه داد: یک‌بار، مرحوم حسن‌زاده در درس شرح اشارات و تنبیهات ابن‌سینا نقل کرد که علامه طباطبایی از من پرسید برادر من را چگونه یافتید؟ ایشان فرمود که این اخوی همان اخوی است با این تفاوت که آن بذول و این کتوم است. من از این عبارت یاد حاج‌آقا مجتبی و حاج‌آقا مرتضی افتادم. این دو برادر هر دو از اعاظم تهران بودند که آن برادر بذول و این کتوم بود. حاج آقامجتبی اصرار داشت که چیری از ایشان گفته نشود و حتی به سختی از ایشان عکسی هم موجود است. این کتوم بودن باعث شد که اتفاقا اقبال نسل جوان به ایشان بیشتر شود.

این استاد دانشگاه افزود: شبی از شب‌های آخر که ایشان در بیمارستان بود، به من فرمود که تصور می‌کنم‌ بعد از این‌که از دنیا می‌روم، رجوع مردم به من بیشتر می‌شود و شما نظارتی بر آثار من داشته باشید. اسماعیلی گفت: یکی از تلاش‌های ما در این سال‌ها جلوگیری از داستان‌سرایی پیرامون شخصیت بزرگان است. ازاین نظر، خیال ما از جهت کار آقای اقدم بسیار راحت است و من این کتاب را پیش از انتشار، سه‌بار کلمه‌به‌کلمه خواندم.این کتاب، بسیار قابل استفاده و با وسواس تنظیم‌شده و یک کار خواندنی و ماندنی است. این کتاب وامثال این کتاب که به بررسی سیره وزندگی بزرگان می‌پردازد، ممکن است با چند نگاه خوانده شود. یکی این است که مثلا بخوانیم و بفهمیم که این بزرگان چه کسانی بودند و چگونه رفتار می‌کردند. نگاه مهم دوم این است که بخوانیم و بفهمیم که ما چگونه می‌توانیم مثل این بزرگان رفتار کنیم؟ این نگاه بسیار بهتر است اما یک نگاه سومی هم وجود دارد و آن این است که از این کتاب یاد بگیریم‌ چگونه می‌توان دین را تبلیغ کرد؟ اگر کسی اهل تعلیم و تربیت است، می‌تواند از سیره آقامجتبی تبلیغ دین و ارتباط با نسل جوان را یاد بگیرد.

کتابی برای اهالی تعلیم و تربیت در منبرها
وی در ادامه با بیان نکاتی در اهمیت مطالعه کتاب ‌شمع محفل‌ افزود: این کتاب اثری برای معرفی حاج‌آقا مجتبی و الگوگیری از ایشان است ودرنهایت کتابی برای اهالی تعلیم و تربیت در منبرهاست تا از ایشان درس بگیرند. تبلیغ دین کار هرکسی نیست و روایات زیادی داریم که هرکس به تمام دین احاطه نداشته باشد اجازه ترویج دین را ندارد و این آفت در زمان کنونی در میان منبرها وجود دارد.وی در پایان گفت: اخلاق، متن زندگی حاج‌آقا مجتبی بود و ایشان اخلاق را متن دین می‌دانست. کتاب ‌شمع محفل‌ به جای نظریه‌پردازی در حوزه اخلاق به مصادیق اخلاقی برای الگو‌گیری در روابط اجتماعی و سبک زندگی پرداخته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...