مردم؛ قربانیانِ قرنِ غم‌انگیز | سازندگی


«رویدادهای شهر سنگی» [Chronique de la ville de pierre] یکی از مهم‌ترین آثار اسماعیل کاداره [Ismail Kadare] نویسنده فقید آلبانیایی برنده بوکر بین‌المللی، برای اولین‌بار در سال‌ 1971 (سال‌های حکومت دیکتاتوری انور خوجه) به زبان آلبانی منتشر شد و شانزده سال بعد به انگلیسی و سیل ستایش‌ها را یک‌بار دیگر پس از رمان «ژنرال ارتش مُرده» به سمت کاداره روانه کرد.

«رویدادهای شهر سنگی» [Chronique de la ville de pierre] اثر اسماعیل کاداره [Ismail Kadare

جان آپدایک نویسنده شهیر آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر، «رویدادهای شهر سنگی» را اثری نادر و مجذوب‌کننده، پرمایه و ماهرانه در نثر شعری و مهارت روایی توصیف کرد و جیمز وود منتقد برجسته آمریکایی هم آن را رمانی فوق‌العاده، اثری مسرت‌بخش. ترجمه فارسی این رمان نخستین‌بار در سال 1370 منتشر شد، اما پس از سال‌ها نایاب‌بودن و عدم مجوز دوباره از وزارت ارشاد، نهایتا در سال جاری با ترجمه دکتر میرجلال الدین کزازی از سوی نشر کتاب کُنج بازنشر شد.

«آن شهر شهری غریب بود که همچون موجودی پیش از تاریخ، در شبی زمستانی، ناگهان در دره پدیدار شده بود تا به دشواری از دامنه کوهستان بالا برود. همه‌چیز در این شهر، باستانی و ساخته‌شده از سنگ بود. از خیابان‌ها و چشمه‌ها گرفته تا بام خانه‌های بزرگ صدساله که از لوحه‌های سنگ خاکستری پوشیده شده بود و به فلس‌هایی غول‌آسا می‌ماند. به دشواری می‌شد باور کرد که زیر این پوسته نیرومند، گوشتِ تُردِ زندگی وجود داشته باشد و هر زمان از نو ساخته شود. شهر در دل مسافری که نخسیتن‌بار تماشایش می‌کرد، میل به مقایسه‌ای را برمی‌انگیخت، اما آن مسافر به زودی مشاهده می‌کرد که آن میل مگر دامی نبوده است؛ زیرا شهر هر مقایسه‌ای را به کناری می‌زد و بی‌معنی می‌ساخت؛ درحقیقت، این شهر به هیچ‌چیز شبیه نبود. نه‌تنها مقایسه، بلکه باران‌ها، تگرگ‌ها، رنگین‌کمان‌ها و پرچم‌های رنگارنگ بیگانه روی بام خود را نیز تحمل نمی‌کرد، پرچم‌هایی که به همان اندازه غیرواقعی بودند که شهر جاودانه و محسوس بود...»

آلبانیِ اسماعیل کاداره، کشوری است که از دیکتاتوری‌های متوالی - امپراتوری عثمانی، فاشیسمِ ایتالیایی، نازیسمِ آلمانی و کمونیسم – رنج برده است. مرگ و زندگی به صورت روزانه باهم سهیم هستند که در آن دروغ‌های رسمی و تظاهر شخصی، زمینه‌ای از فریب و بی‌باوری را ایجاد می‌کنند و در آن هیچ‌چیز آن‌طوری نیست که به‌نظر می‌رسد. پس‌زمینه این شهر غیرواقعی، کوهستان پرپیچ‌و‌خم و خالی از گرگ و سکونتگاه نجیب‌زادگان اقلیت یونانی است و همه‌ این مناظر مشرف به امتداد رودخانه هستند. شایعات و توطئه‌ها، خیانت‌ها و تهدیدها باعث می‌شود که به داستان‌های قدیمی و اتفاقات جدید و هر آنچه می‌توان تاریخ نامید، شک و تردید کرد.

ما به داستان‌های تاریخی که وانمود می‌کنند واقعی هستند، عادت کرده‌ایم. نادیده‌گرفتن قواعد و تغییر واقعیت شاعرانه، منفعلانه در بخش آخر کتاب اعتراف می‌شود و منتقدان مشتاق هستند تا به زمان‌پریشی و امکان‌ناپذیری داستان‌ها اشاره کنند. کاداره هرگز به وفاداری باستان‌‌شناسی علاقه‌ای نداشته است. در آثار تحسین‌برانگیز و بسیار کاداره، افسانه و تاریخ به‌طور یکسان استفاده شده است، جز اینکه کارکرد اولی در روشن‌کردن حقایق بهتر از دومی است. هم‌دوره‌های کاداره را نه‌تنها باید قربانیان در قرن غم‌انگیز او دانست، بلکه مردان و زنانی هستند در دشتِ تروا و مکان‌های افسانه‌ای در رزم‌نامه‌های مردم آلبانی. نمی‌توان در کتاب او مقایسه‌ آسانی بین گذشته و حال انجام داد، بلکه خواندن این اثر می‌تواند ما را به درکِ عمیق از تراژدی مشترک، ثبات، دگرگون‌پذیری و ترحم برساند.

به غیر از اینکه کاداره از داستان و رویاهای عامیانه در «رویدادهای شهر سنگی» استفاده می‌کند که یادآورِ آثار گابریل گارسیا مارکز است، بهره‌ او از سیاست‌های جنسیتی نیز جالب توجه است. کاداره همانند یک طرفدارِ مرتجعِ نظریه فرویدی، مجذوبِ این است که چگونه مردان از ساختارهای ایدئولوژی به‌عنوان مکانیسم‌های نیابتی برای تقویت مردانگی خود و اعمال بر دیگران استفاده می‌کنند. مهارتِ کاداره به‌عنوان یک داستان‌نویس این‌گونه است که باور عمومی را با قدرتِ یک شوک عاطفی در زمان کودکی به تصویر می‌کشد.

در روایت داستان «رویدادهای شهر سنگی»، کاداره شاید آخرین صحنه‌ وحشتناک دون‌خوآن را الگوی خود قرارداده باشد که شامی به قهرمانِ مُرده‌ کماندادور تعارف می‌‌کند. اما آنچه در تراژدی اسپانیایی بی‌توجهی ناشی از غرور است در اینجا خضوع و فروتنی است: صرف نظر از پذیرش ارواح گذشتگانی که ناپدید نخواهند شد یا به آرامش نمی‌رسند، باید گفت با گذشت زمان، مرزهای بین دنیای واقعی و رویایی از بین می‌رود، به‌گونه‌ای که حتی شخصیت‌های و ویژگی‌ها درهم می‌آمیزند و حقیقت و تخیل درهم ادغام می‌شوند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...