سمیه مهرگان | سازندگی


احمد گلشیری از مترجمان گزیده‌کار و منزوی معاصر بود که در طول چند دهه فعالیتش در حوزه ترجمه آثار درخشانی را از انگلیسی به فارسی برگرداند. احمد گلشیری متولد سال ۱۳۲۵ در اصفهان بود و پس از یک دوره بیماری، سرانجام در 76سالگی در 10 مرداد 1401 در اصفهان درگذشت.

احمد گلشیری

احمد گلشیری فعالیت ادبی خود را از جُنگ اصفهان آغاز کرد. احمد گلشیری، برادر هوشنگ گلشیری، نویسنده فقید و پدر سیامک گلشیری، نویسنده است. احمد گلشیری تحصیلات ابتدایی را در آبادان سپری کرد و تا کلاس دهم همان‌جا ماند. سپس به اصفهان رفت و در آنجا دوره دبیرستان را در دبیرستان ادب پشت سر گذاشت. گلشیری الفبای زبان انگلیسی را در انجمن ایران-آمریکا و شورای فرهنگی بریتانیای اصفهان آموخت و آنگاه در دانشکده ادبیات اصفهان، که فواد فاروقی آن را بنا کرده بود، درس خواند. فاروقی که تحصیل‌کرده آمریکا بود و در اداره دانشکده ادبیات اصفهان اختیار تام داشت، خود به لندن و نیویورک رفت و چند تن استاد زبان به اصفهان دعوت کرد. از میان استادانی که او برای تدریس زبان به اصفهان آورد، کریگزبی، اهل نیویورک، و لُرِن، اهل انگلیس بود که احمد گلشیری خود را مدیون آنها می‌دانست.

احمد گلشیری ترجمه را از کافه‌نشینی در دهه چهل آغاز کرد. او معتقد بود کافه‌نشینی جزیی ضروری از شهرنشینی است. او عصرها که از کار تدریس زبان فراغت حاصل می‌کرد، به کافه پارک اصفهان واقع در چهارباغ می‌رفت و در آنجا با یارانِ جُنگ اصفهان دیدار می‌کرد. گلشیری داستان «یک گوشه پاک و پُرنورِ» ارنست همینگوی را که نخستین ترجمه او بود، در همین کافه ترجمه کرد و در جمع یارانِ جُنگ اصفهان خواند. گلشیری معتقد بود که هنر و ادبیات در سایه تبادل آرا و عقاید در کافه‌ها است که می‌تواند رشد کند و احتمالا به کشف راه‌های تازه دست می‌یازد و به هنر و ادبیات قرن بیستم اشاره می‌کرد که در کافه‌های پاریس و مادرید به بالندگی رسید و تحول پیدا کرد. یاران جُنگ اصفهان در کافه پارک اصفهان گرد می‌آمدند، آثار خود را برای هم می‌خواندند و به تبادل نظر می‌پرداختند. کافه پارک پس از فرازوفرودهایی سرانجام به دستور مقامات وقت بسته شد و یاران جُنگ پراکنده شدند؛ احمد گلشیری به تهران رفت و در مرکز انتشارات آموزشی به کار مشغول شد. او صبح‌ها به کار سردبیری مجله پیک جوانان می‌پرداخت و بعدازظهرها در تریای هتل‌پالاس تهران برای کانال دوم تلویزیون ملی ایران به ترجمه متن فیلم مشغول می‌شد.

از میان آثاری که احمد گلشیری ترجمه کرد، مجموعه پنج جلدی داستان و نقد داستان که با عنوان «بهترین داستان‌های جهان» منتشر شده، از مهم‌ترین آنها است که دوازده سال از عمر مترجم را به خود اختصاص داد. گلشیری در این کتاب، در قامت مترجم، مولف و منتقد ظاهر شده و در مقدمه کتاب، از اهمیت این کتاب چنین می‌نویسد: «با مطالعه داستان‌های این کتاب، با بینش فردی دیگر سهیم می‌شویم و ادراک او را از جهان هرچند اندک، می‌پذیریم. از طریق مطالعه تعداد بسیاری از این گونه داستان‌ها، به دنیاهای تخیلی متفاوتِ بسیاری پا می‌گذاریم و درنتیجه درک ما از جهان وسیع‌تر و عمیق‌تر می‌گردد.»

از دیگر ترجمه‌های مهم احمد گلشیری می‌توان به این آثار اشاره کرد: «دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل‌وهشتم» نوشته جی. دی. سلینجر، «پدرو پارامو» نوشته خوان رولفو، «نفرین ابدی بر خواننده این برگ‌ها» نوشته مانوئل پوئیگ، «ناپدیدشدگان» نوشته آریل دورفمن، «گرسنه» نوشته کنوت هامسون، «شکار انسان» نوشته خوزه ایبالدو ریبیرو، «سال‌های سگی» و «چه کسی پالومینو مالرو را کشت» هردو نوشته ماریو بارگاس یوسا.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...