اصغر عسگری ‌خانقاه، انسان‌شناس پیشکسوت پس از یک دوره بیماری در سن ۸۴سالگی درگذشت.

اصغر عسگری ‌خانقاه

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا،‌ عسگری سردبیر سابق مجله «نامه علوم اجتماعی» و استاد بازنشسته گروه انسان‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود. او که دانش‌آموخته دانشگاه سوربن بود، از پایه‌گذاران علم انسان‌شناسی زیستی در ایران به‌شمار می‎‌آید.

اصغر عسگری ‌خانقاه در سال ۱۳۱۷ در خلخال متولد شد. دوره تحصیلات ابتدایی را در شهرستان انزلی در دبستان سعدی، دو سال اول دبیرستان را در دبیرستان داریوش لنگرود و سال‌های بعد را در دبیرستان شاهپور رشت به اتمام رساند. پس از اتمام دوره‌های ابتدایی و متوسطه، و بعد از پایان دوره پارازینولوژی و مالاریالوژی از دانشکده بهداشت دانشگاه تهران، به‌عنوان میکروسکپیست در آزمایشگاه‌های وزارت بهداری در شهرستان‌های رشت، هشتپر، لاهیجان، رودسر، رامسر و چالوس شروع به کار کرد و سال‌ها بعد برای ادامه تحصیل در رشته داروسازی، به کشور بلژیک رفت و به‌عنوان نماینده شرکت‌های بزرگ دارویی همچون رون پولنگ (اسپسیا) و ساندوز، در ایران مشغول کار شد.

عسگری ضمن کار در حوزه بهداشت و پیراپزشکی،‌ به تحصیل در رشته روزنامه‌نگاری و مطبوعات پرداخت و در سال ۱۳۵۰ از دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی فارغ‌التحصیل شد. او همچنین دوره دوساله مدیریت و برنامه‌ریزی اجتماعی را در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به اتمام رساند. عسگری در سال ۱۳۵۲ به کشور فرانسه رفت و از دانشگاه سوربن پاریس موفق به اخذ دکترا در رشته انسان‌شناسی زیستی شد و پس از بازگشت تا زمان بازنشستگی، عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه تهران بود.

این انسان‌شناس ضمن تحصیل، در اداره فرهنگ عامه (وزارت فرهنگ و هنر) شروع به کار کرد. بعد از بازگشت به ایران، و از سال ۱۳۵۸، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به تدریس و تحقیق مشغول شد. عسگری خانقاه در خلال این سال‌ها، در دوره کارشناسی، انسان‌شناسی زیستی، تاریخ اندیشه‌های مردم‌شناسی، زیست‌شناسی عمومی، محیط‌شناسی انسانی و مردم‌نگاری تدریس کرده و در دوره کارشناسی‌ارشد و دکترا نیز روش تحقیق و سنجش و زیست‌شناسی درس داده‌است. او در عین حال که مردم‌شناس و پژوهنده شاخص علوم اجتماعی بود، تاریخ‌نگاری این علم در ایران را نیز با جدیت دنبال می‌کرد.

به‌همین خاطر، در همایش فرهنگ و محیط‌زیست که در تاریخ ۶ خردادماه ۱۳۸۷ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، از این استاد انسان‌شناسی به پاس یک عمر تلاش‌های علمی تقدیر شد. عسگری خانقاه طی این سال‌ها در کنار تدریس، کار پژوهش را نیز با جدیت دنبال می‌کرد و شماری از مهم‌ترین تحقیقاتش را در مجله «نامه علوم اجتماعی » به چاپ رساند. او از سال ۱۳۷۴ به سردبیری این مجله منصوب شد و مقالاتی چون «فرهنگ مردم‌شناسی بیشه‌نشینان آفریقا و مشکلات تغذیه»، «سهم آل‌احمد در شکل‌گیری پژوهش‌های فرهنگی و اجتماعی گروه‌های انسانی در ایران»، «ریشه‌های تاریخی و سنت‌های فرهنگی و اجتماعی مسلمانان آفریقا و...» را در آن به چاپ رساند. از دیگر فعالیت‌های او، نگارش مقالات متعدد در حوزه مردم‌شناسی و تاریخ نظیر «زبان در معبر زبان‌شناسی و مردم‌شناسی»، «ریشه‌های تاریخی و سنت‌های فرهنگی و اجتماعی مسلمانان آفریقا»، «انسان‌شناسی خطوط پوستی در جمعیت‌های ایرانی»، «چهارشنبه‌سوری در روستای جوپشت»، «بوم‌شناسی روستایی ایران»، «مردم‌شناسی و فرهنگ سکونت» و... است.

کتاب‌های «ایرانیان ترکمن؛ پژوهشی در مردم‌شناسی و جمعیت‌شناسی»، «انسان‌شناسی عمومی» «شرق‌شناسی (شرقی که آفریده غرب است)»،‌ «فرهنگ مردم‌شناسی (فرانسه، انگلیسی، فارسی)» و «مردم‌شناسی روستای قاسم‌آباد گیلان» از این استاد دانشگاه منتشر شده‌است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...