روزنامهها چگونه جهان را تفسیر میکردند | الف
«قدرتهای جهان مطبوعات» [Powers of the Press: The World's Great Newspapers] اثر مارتین واکر [Martin Walker] که توسط محمد قائد به فارسی برگردانده شده، باز چاپ اثری است که سالها پیش توسط ناشر دیگری به بازار آمده بود که به همین منظور دوباره ویرایش شده است. آنچه اشاره به این موضوع را اهمیت میبخشد، بازتاب مقوله پیشرفت تکنولوژیک در یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین حوزههای فرهنگی در جهان امروز است.
از زمانی که چاپ نخست این کتاب در میانه دهه هفتاد شمسی به بازار آمده تا به امروز که بیش از بیست و چند سال از آن دوران می گذرد تحولهایی بس شگرف در دنیای مطبوعات اتفاق افتاده است. در طول این سالها اغلب قدرتهای مورد اشاره در جهان مطبوعات آن روزگار حالا به تاریخ پیوستهاند و از آن قدرت و جمال و جلال جلوه چندانی نماند است. البته این بدان معنا نیست که کتاب مهم مارتین واکر حالا اهمیت خود را از دست داده است. بلکه اهمیت آن از حوزهای به حوزهی دیگر وارد شده است. کتاب مارتین واکر در زمانی نوشته شده بود که تلویزیون به عنوان قدرت نوظهور در میانهی قرن بیستم، چند دههای بود که جهان رسانه و بخصوص مطبوعات را تحت تاثیر قرار داده بود. چاپ تازه کتاب اما در زمانهای اتفاق می افتد که حتی تلویزیون نیز خود تحت الشعاع رسانههای نوظهور ابتدای قرن بیست و یکم قرار گرفته است.
این تاثیرگذاری البته به بالا و پایین شدن ارقام تیراژهای مطبوعات انجامیده است؛ اما اینکه برد و نقش تعیین کننده آنها تا چه اندازه در سطح جامعه وجود دارد، چندان نمیتوان به این تیراژها اعتماد کرد. چون بخش قابل توجهی از نشریات فعلی به جای آنکه توسط مخاطبان روی صفحات کاغذی خوانده شوند، در روی صفحات مجازی دیده و خوانده میشود. تیراژهای روزنامهها در ایران و جهان، گاه به کمتر از یک دهم تیراژ قبلی رسیده البته برخی نیز شکل و شمایل عوض کردهاند، نامشان و ترتیب انتشارشان تغییر یافته است. خلاصه اینکه جهان مطبوعات حسابی دگرگون شده است.
اما بزرگترین روزنامههای جهان، آنها که ما به عنوان غولهای مطبوعاتی میشناختیم، چه زمانی متولد شدند، خاستگاهشان کجا بود، چگونه بالیدند و قدرت گرفتند و چه نقشی را در جامعه برعهده گرفتند؛ چطور بر مناسبات سیاسی اجتماعی پیرامونشان تاثیر گذاشتند و یا اینکه از سوی نهادهای قدرت به عنوان اهرمی برای فشار مورد استفاده قرار گرفتند.
«قدرتهای جهان مطبوعات» اثری است ارزنده و خواندنی که ابتدای دههی هشتاد میلادی در امریکا منتشر شده؛ مارتین واکر در کتاب خود به سراغ ۱۲ روزنامه بزرگ در پنج قاره جهان رفته و ماجرای چگونگی پیدایی، راه افتادن، اوج گیری و گسترش تحریریه آنها (فراتر از مرزهای کشوری که در آن منتشر میشدند) و... را روایت میکند و در این رهگذر به چالشهایی که پیش رو داشته اند و موفقیتهایی که بدانها دست یافتند میپردازد.
بر این اساس کتاب در دوازده فصل تدارک دیده شده که در هر یک از این فصول به یکی از این روزنامههای قدرتمند جهان در قرن بیستم میپردازد که اسامی آنها بدین قرار است: «تایمز»، «لوموند»، «دی ولت»، «کوریهره دلّا سرا»، «پراودا»، «الاهرام»، «آساهی شیمبون»، «نیویورک تایمز»، «واشنگتن پست»، «گلوب اند میل»، «ایج ملبورن» و «راند دیلی میل».
با اینکه مارتین واکر عقیده دارد روزنامههای مورد بررسی مهمترین روزنامههای زمان خود هستند که جمعی از برجسته ترین خبرنگاران و روزنامه نگاران نخبه جهان را در خود جمع کردهاند اما از دو روزنامه مهم و تاثیر گذار در این کتاب نشانی نیست. یکی گاردین که واکر خود سالها در تحریریهی آن مشغول به کار بود و دیگری ایندیپندنت که از سال 1986 تاسیس شد که خیلی سریع به اعتباری جهانی رسید، اما در زمان نگارش کتاب هنوز منتشر نمیشد.
واکر به درستی باور دارد که روزنامههای بزرگ جهان همراه با ایجاد ملت-دولتهای جدید یا در گرماگرم تحولات بزرگ اجتماعی پا به صحنه میگذارند. چنانکه در کشور خودمان نیز متاثر از تغییر و تحولهای سیاسی چند دهه گذشته شاهد این مسئله بودیم. واکر در این کتاب به مسائل و معضلاتی که تولد و ادامه حیات روزنامهها با آن روبه رو میشوند اشاره کرده و به تحلیل آنها می پردازد، اما با توجه به تغییر و تحول به وجود آمده در دنیای مطبوعات و مجازی شدن بخش قابل توجهی از این حوزه این تحلیل ها جنبه تاریخی پیدا کرده است. البته این کتاب در پاره ای بحثها از اطلاعات آماری برخوردار بود که مترجم به درستی در ویراست تازهای که برای چاپ جدید کتاب توسط نشر نو در نظر گرفته است این آمار و ارقام را کنار گذاشته است.
مارتین واکر نویسنده اینکتاب، در دانشگاههای آکسفورد و هاروارد تحصیل کرده و سال ۱۹۷۲ کار خود را در روزنامه گاردین آغاز کرده است. او از ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸ گزارشگر دائمی اینروزنامه در مسکو بود و در همیندوره کاری، خبرنگار سال جایزه مطبوعات بریتانیا شد. سپس جایزه روسی کروکودیل را به خاطر فعالیت بهعنوان بهترین گزارشگر خارجی دریافت کرد. او ریاست دفتر نمایندگی روزنامه گاردین در واشنگتن را در کارنامه دارد. اینچهره رسانهای سه رمان و چند کتاب درباره مسائل سیاسی بریتانیا را هم در کارنامه دارد و در شبکههای تلویزیونی زیادی بهعنوان کارشناس و مهمان گفتگو و مصاحبه کرده است.
پیش از فصول اصلی، بخشهای «یادداشت ویراست جدید»، «یادداشت مترجم: تقدس و ابتذال ستونهای چاپی»، «درباره نویسنده» و «یادداشت مولف» درج شده و پس از ۱۲ فصل کتاب هم «وقایعنگاری یک شکست»، «نتیجهگیری» و «نمایه» آمدهاند.
سوای این بررسی تاریخی - تحلیلی که پیرامون گوشههایی از تاریخ مطبوعات درقرن بیستم انجام شده و جایگاه آنها در اوضاع و احوال سیاسی آن دوران، تاثیراتی از خود برجای گذاشته اند، مورد اشاره قرار گرفته است. واکر برای روشن شدن کیفیت و حال و هوای این نشریات در پایان هر فصل نمونههایی از سرمقالههای این نشریات را نقل کرده است. این انتخابها به صورت فکر شده و در جهت بازگو کردن کم و کیف آنها و نیز رویکردشان در قبال چشم انداز سیاسی مهمترین اتفاقهای بعضی از مقاطع تاریخی قرن بیستم بوده است. برای نمونه در زمان جنگ آمریکا با ویتنام، تشکیل رژیم اشغالگر اسراییل، استقلال هند، سفر انسان به فضا و...
این ویژگی باعث شده کتاب حاضر به اثری خواندنی برای علاقمندان و پژوهشگران عرصه روزنامه نگاری و تاریخ مطبوعات در جهان بدل شود. اما جدا از نکاتی که اشاره شد در انتهای کتاب حاضر فصلی بدان افزوده شده با عنوان «وقایع نگاری یک شکست: بازتاب آخرین سالهای رژیم شاه در دوازده روزنامه بزرگ جهان» در این بخش به بررسی بازتاب آنچه در ایام انقلاب مردم ایران (1357) رخ داد، در این دوازده نشریه پرداخته شده است.
در این فصل که به صورت بخشهایی کوتاه به رویکرد هریک این نشریات در قبال انقلاب ایران و در کل خود ایران پرداخته شده نکاتی خواندنی درباره برداشتی که غربیها از ایران و انقلاب آن داشته اند، مورد اشاره قرار گرفته و آنچه بیش از همه جالب به نظر می رسددرک نادرست آنها از ایران و حکومت وقت و حتی خواست معترضان است.
پایان بخش این فصل و کل کتاب یک جمع بندی و نتیجه گیری درباره عملکرد مطبوعات بزرگ درباره یکی از وقایع مهم جهان در اواخر دهه هفتاد میلادی است. نویسنده نحوه عملکرد این روزنامههای اسم و رسم دار را در قبال انقلاب ایران نا امید کننده دانسته و حتی در برخی موارد گمراه کننده نیز بوده اند. جالب تر از همه اینکه این شکست جمعی (به جز نشریه لوموند که گویا موفق تر از دیگر نشریات ظاهر شده) در یک نمونه قابل بررسی حکایت از ناکامی عمومی مطبوعات در برابر کاری است که فلسفه وجودی آنها محسوب می شود که آن چیزی نیست جز کمک مطبوعات به درک بهتر مخاطبان از جهان اطرافشان.