«این کتاب را نخوانید» [Don't read this book : time management for creative people] اثر دونالد راس [donald roos] منتشر شد.

این کتاب را نخوانید» [Don't read this book : time management for creative people] تالیف دونالد راس [donald roos]

به گزارش کتاب نیوز، «این کتاب را نخوانید» با ترجمه هنگامه اباسهلی و توسط نشر مهراندیش منتشر شده است.

ناشر در معرفی این اثر آورده است:

این کتاب را نخوانید، کتابی‌ست که خیلی‌ها باید آن را بخوانند؛ همه‌ی آن‌هایی که اهل مدیریت زمان‌اند و اهل بیشترین استفاده از فرصت بهینه از عمر.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
فکر نمی‌کنم که تمام چیزهایی که در این کتاب آمده از شخص خودم باشد. ایده‌های من از ایده‌های دیگران سرچشمه گرفته است. تمام چیزهایی را که من به نام دانش آزاد به‌حساب می‌آورم. در یادداشت‌هایی که در سمینارها مطالعه کردم و از کتاب‌ها و بلاگ‌ها و بسیاری از نظریات نوشته شده در اینترنت، که می‌توان گفت از مردم دیگر اقتباس شده است. اشخاصی که به‌طور ذاتی دارای ارزش‌های خاصی هستند.

«این کتاب را نخوانید» تالیف دونالد راس در 170 صفحه و با قیمت 56 هزارتومان در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...