کتاب «اردوگاه شهدای تخریب» نوشته مجید جعفرآبادی شامل کارنامه عملیاتی و ماموریت‌های پاکسازی گردان تخریب قرارگاه کربلا توسط انتشارات شهیدکاظمی منتشر و روانه بازار شد.

اردوگاه شهدای تخریب مجید جعفرآبادی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، گردان‌های تخریب در مجموعه دفاع مقدس از جمله یگان‌هایی بودند که کمتر از آنها گفته شده و با توجه به نوع کار نیروهای آنها، خاطرات زیبایی از زبان یادگاران آن دوران قابل عرضه است. گردان تخریب قرارگاه کربلا یکی از این مجموعه‌های رزمی بود که تا چند سال اول جنگ منبع تغذیه یگان‌های زرهی از نظر تامین نیروهای به اصطلاح معبرزن در شب عملیات بود. این‌گردان از زمان شهید چمران و جنگ‌های نامنظم در قالبی بسیار کوچک و تحت عنوان گروه «مین کار» را آغاز کرد و آرام آرام با جذب نیروهای پر شمار به ویژه در سال۱۳۶۱ رودررویی‌های حماسی و عجیب بین معبرزن‌های نوعا کم سن و سال با میادین چندصد متری و سیم خاردارها و انواع موانع دشمن رقم خورد.

اگرچه این گردان در طول سال‌های دفاع مقدس نام‌های مختلفی داشت، اما با نام تخریب قرارگاه کربلا معروف‌تر است، بلکه از این نام مشهورتر نام بچه‌های اردوگاه شهدای تخریب یا بچه‌های شهید عاصمی است که این کتاب با یاری و همت بیش از ۱۰۰ نیروی تخریب _که خاطرات خود را بیان کرده‌اند_ آماده گردیده و ادای دینی بسیار ناچیز به شهدای گردان و همه یادگاران صالح و مومن بازمانده از قافله شهدا است.

در بخشی از کتاب «اردوگاه شهدای تخریب»‌ آمده است:

اردوگاه شهدای تخریب کانون عشق و صفای بچه‌هایی بود که از همه جای ایران آمده بود: تهران، اراک، ساری، رشت، کاشمر، اصفهان و... . سال‌های سال از آن روزها می‌گذرد و در این سال‌ها هنگام نهان شدن خورشید در برکه مغرب، دل آتش گرفته این بچه‌ها خاطرات آن روزها را مرور می‌کند. بسان بینوایان غریبی که از دوستان دور افتاده‌اند.

کاش علی عاصمی و یارانش باز می‌آمدند، کاش دوباره فرصت دیداری دست می‌داد.

این‌کتاب با ۵۸۴ صفحه و قیمت ۱۰۸ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...