کتاب «لیلی منم» نوشته مریم عرفانیان شامل روایت زندگی راضیه فدایی همسر جانباز شهید مهدی سورچی، توسط انتشارات به نشر منتشر شد.

لیلی منم» نوشته مریم عرفانیان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این اثر روایت بخش‌های تأثیر گذار زندگی راضیه فدایی است که در سن ۱۹ سالگی تصمیم می‌گیرد که با یک جانباز ۷۰ درصدی ازدواج کند. تصمیمی که در ابتدا با مخالفت‌های خانواده همراه بود و با اصرار خانم فدایی خانواده به انجام این وصلت رضایت می‌دهند. او خودش در این راه پیش قدم می‌شود و برای انتخاب همسری جانباز به بنیاد شهید می‌رود، در آنجا با جانباز مهدی سورچی آشنا می‌شود. این دیدار مقدمه‌ای برای شروع زندگی عاشقانه با گذر از روزهای سختی می‌شود که خانم فدایی از آن روزها به شیرینی یاد می‌کند.

کتاب «لیلی منم» حاصل دو سال مصاحبه مریم عرفانیان نویسنده اثر با خانم فدایی است که به زبانی ساده نوشته شده است. قالب این اثر خاطره شفاهی به سبک رمان است که در آن تمام حالات، مستندات، تصاویر و توصیف، تاریخ و … از راوی گرفته شده است.

در فصل اول و دوم کتاب، بخش‌های از زندگی، کودکی و خانواده خانم فدایی روایت می‌شود. فصل سوم کتاب، چگونگی تصمیم خانم فدایی برای ازدواج با یک جانباز را بیان می‌کند. فصل پنجم شروع عشق واقعی و بدون پیرایه است که برای اولین بار خانم فدایی آقای سورچی را در بنیاد شهید می‌بیند.

بخش عمده‌ای از کتاب ۲۰۰ صفحه‌ای «لیلی منم» به دوران حضور جانباز شهید سورچی بر می‌گردد و روایت‌گر یک زندگی عاشقانه، ساده، بدون تکلف است. سراسر داستان زندگی این بانو عشق است که در جای جای رمان می‌توان نمودی از عشق را دید به طور مثال زمانی که شهید سورچی به کما می‌رود و دکتر به همسرش می‌گوید که او دیگر ماندنی نیست. او تصمیم می‌گیرد به حرم بیاید و شفایش را از امام رضا (ع) بگیرد. فصل بیست وسوم فصل پایانی کتاب عکس‌های از شهید مهدی سورچی در جبهه در جمع دوستان و همرزمان، مراسم عقد، بیمارستان، آسایشگاه جانبازان و عکس‌های خانوادگی این زوج است.

عشق، فداکاری، صبوری، پای بندی به عهد از مؤلفه‌های پرتکرار در داستان «لیلی منم» است که خواننده را به زندگی کسانی می‌برد که در همین حوالی برای سرزمین‌مان، جان‌فشانی کردند و با گذر از دلبستگی‌های زندگی خانوادگی خودشان، با صبر و استقامت تاریخ پر شکوهی را برای ایران به ارمغان آوردند.

شهید جانباز مهدی سورچی متولد سال ۱۳۴۶ یکی از جانبازان مشهد مقدس است که از سن شانزده سالگی به عنوان بسیجی به جبهه می‌رود. در عملیات‌های والفجر ۸، بدر و میمک به عنوان امدادگر، تخریب چی و غواص حضور داشته، طی دو مرحله در فروردین و بهمن سال ۱۳۶۴ بر اثر اصابت موج انفجار و ترکش به ناحیه‌ی پا در منطقه‌ی عملیاتی جنوب کشور و در سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک بر اثر اصابت ترکش به ناحیه‌ی شکم و کمر قطع نخاع شد و به افتخار ۷۰ درصد جانبازی نائل می‌آید. او پس از ۲۱ سال تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت در آبان سال ۱۳۸۵ دعوت حق را لبیک گفت و به جمع هم‌سنگران شهیدش پیوست.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«باز خانواده‌ام دوره‌ام کردن که شرایط سختی داردها! پشیمان نشوی؟ بله که بگویی، راه برگشت نداری و از این حرف‌ها. هیچ کس نمی‌دانست به جز یک لبخند، تصویری دیگری از صورتش در ذهنم نمانده. لبخندی که دلم را برده بود؛ آنقدر که دوست داشتم صورتش را قاب کنم. درست مثل مهری بود که می‌گفتند اگر بیفتد توی دل آدم، دیگر کار تمام است. برای من هم، کار تمام شده بود. هوش و حواسم پی او بود و هر روز منتظر بودم خانم صداقت زنگ بزند و بگوید: «خانواده سورچی میان خواستگاری.»

این کتاب با ۲۰۰ صفحه، قطع رقعی و قیمت ۸۰ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...