چاپ نخست کتاب «کلبه خاطرات؛ بداهه‌های بی‌پیرایه» [The Memory Chalet] نوشته تونی جات [Tony Judt] و ترجمه‌ی فرزام امین‌صالحی توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.

کلبه خاطرات؛ بداهه‌های بی‌پیرایه» [The Memory Chalet]  تونی جات [Tony Judt]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، چاپ نخست کتاب کلبه‌ی خاطرات؛ بداهه‌های بی‌پیرایه، با شمارگان هزار نسخه، ۲۰۴ صفحه و بهای ۳۳ هزار تومان منتشر شد.

تونی جات در دوم ژانویه ۱۹۴۸ در لندن به دنیا آمد و در ششم آگوست ۲۰۱۰ در منهتن نیویورک درگذشت. او در معرفی خودش گفته بود: «من خودم را اول از همه معلم تاریخ می‌دانم، بعد نویسنده تاریخ اروپا، بعد مفسر امور اروپا.»

جات پس از اینکه در سال ۱۹۷۲ مدرک دکتری خود را گرفت تا سال ۱۹۷۸، تاریخ مدرن فرانسه درس می‌داد. پس از دوره‌ای کوتاه که در دانشگاه کالیفرنیا تاریخ اجتماعی تدریس کرد، به انگلستان بازگشت، اما در ۱۹۸۷ به نیویورک نقل مکان کرد. او سه بار ازدواج کرد که دو ازدواج اول به شکست انجامید. ازدواج سومش با تاریخ‌شناس آمریکایی، جنیفر هومنس بود.

همین اطلاعات دم‌دستی از زندگی روزمره تونی جات می‌تواند به ما این نوید را بدهد که اندیشمندی با فراز و نشیبی چنین، حتماً خاطرات جذابی برای تعریف کردن دارد. او در پیشگفتار کتاب گفته است که نمی‌خواسته این کتاب را منتشر کند: «هرگز قصد انتشار مقالات این کتاب کوچک را نداشتم و فقط به خاطر دل خودم شروع به نوشتن آن‌ها کردم و البته به تشویق تیموتی گارتون اَش که به من اصرار کرد درون‌گرایی روزافزون افکارم را به فرصت بدل کنم.»

خواندن خاطرات یا ذهن‌نگاری‌ها برای مخاطب عام جدا از لذتی که به همراه دارد، خواننده را به تماشای منظره‌ای می‌نشاند که شاید هیچ‌گاه در زندگی واقعی خود، آن را تجربه نکند.

از تونی جات پیش از این چند کتاب به فارسی ترجمه شده است: از جمله کتاب شر زمین را درمی‌نوردد با ترجمهٔ فرزام امین‌صالحی در انتشارات علمی و فرهنگی و کتاب بار مسئولیت باز هم با ترجمهٔ فرزام امین‌صالحی در انتشارات نگاه.

در بخشی از کتاب کلبهٔ خاطرات؛ بداهه‌هایی بی‌پیرایه چنین می‌خوانیم:

«من در سال ۱۹۴۸ در انگلستان به دنیا آمدم، آن‌قدر دیر که از خدمت سربازی که تا چند سال پیش‌تر مرسوم بود خلاص شوم، اما به موقع برای تب بیتلز: چهارده‌ساله بودم که آنها "دوستم بدار" را به بازار عرضه کردند. سه سال بعد سر و کله اولین مینی‌ژوپ‌ها پیدا شد: آن‌قدر بزرگ شده بودم که مزایای آن‌ها را درک کنم و آن‌قدر جوان بودم که از این مزایا برخوردار شوم. من در دوران رونق، امنیت و آرامش بزرگ شدم و از این رو وقتی درسال ۱۹۶۸ بیست سالم شد، سر به شورش برداشتم و مثل خیلی از اعضای نسل طوفانِ زاد و ولد، با ناهمرنگی‌ام همساز شدم. بی‌شک، دهه‌ی ۱۹۶۰ وقت خوبی برای جوانی بود. همه چیز انگار با سرعتی بی‌سابقه تغییر می‌کرد و گویا دنیا زیر سلطه جوان‌ها بود […]. از یک‌سو، دست‌کم در انگلستان، دگرگونی می‌توانست گمراه‌کننده باشد. ما به عنوان دانشجو، با جار و جنجال، با حمایت دولت کارگری از جنگ لیندن جانسون در ویتنام، مخالفت می‌کردیم. من دست‌کم یکی از این اعتراض‌ها را در کیمبریج، به دنبال سخنرانی دنیس هیلی، وزیر دفاع وقت در آنجا به خاطر دارم. ما ماشین او را تا بیرون شهر تعقیب کردیم. یکی از دوستان من که حالا با کمیسر عالی اتحادیه اروپا در امور خارجه ازدواج کرده است، روی کاپوت پرید و با عصبانیت به پنجره‌ها کوبید. تازه بعد از اینکه هیلی فلنگ را بست فهمیدم که چقدر دیر شده بود. شام کالج چند دقیقه بعد شروع می‌شد و ما نمی‌خواستیم آن را از دست بدهیم.»

................ هر روز با کتاب ...............

دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...