سفرنامه توحید ویژه سفرهای خارجی آیت‌الله جوادی آملی بر روی پایگاه اطلاع‌رسانی اسراء قرار گرفته است.

به‌ گزارش خبرآنلاین، این سفرنامه شامل سفر آیت‌الله جوادی آملی به کشورهای اروپایی و آسیایی و نشست هزاره ادیان در نیویورک می‌باشد.

ایتالیا، انگلستان، آلمان، اتریش، سوییس، فرانسه، سوریه و لبنان از جمله کشورهایی هستند که آیت‌الله جوادی آملی به آنجا سفر کرده‌اند و خاطرات جذاب و نتایج مناظرات علمی و دیدار با ارباب ادیان و مذاهب را به رشته تحریر درآورده‌اند. گزارشی از ابلاغ پیام امام به گورباچف و نیز بازتاب این پیام از دیگر بخش‌های این سفرنامه می‌باشد.

علاقمندان می‌توانند برای مطالعه بخش‌های مختلف سفرنامه توحید به پایگاه اطلاع‌رسانی اسرا به نشانی http://esramag.net/safar   مراجعه کنند.

در بخشی از سفرنامه ایشان به ایتالیا آمده است : " در ابتدای سفر به ایتالیا حضرت آیة اللّه جوادی از بناها و تجهیزات واقع در محدوده? شهر واتیکان، چون کلیسای سان‏پیترو، کتابخانه? غنیّ دو میلیون نسخه‏ای چاپی و خطی، موزه‏های متعدد، ایستگاه رادیویی، ادارات متعدد تبلیغی، فرهنگی و اجرایی و مقر پاپ و... با اتومبیل دیدن کردند.

در سخنرانی که سفیر و پرسنل سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا، مدیر و اعضای دفتر هواپیمایی ایران و اعضای انجمن‏های اسلامی دانشجویان از شهرهای مختلف ایتالیا به همراه خانواده‏هایشان حضور داشتند، حضرت آیة اللّه جوادی در سخنان مبسوطی اظهار داشتند: کمال انسان، در اتصال به خدا و تقرب به ذات اوست. خداوند در قرآن کریم در سوره «بلد» با قسم یاد کردن به شهری که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن است، به نوعی عظمت آن حضرت را بیان می‏کند؛ چون وقتی شهر و مکانی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن حضور دارد آن‏قدر با عظمت است که خداوند به آن سوگند می‏خورد، چگونه می‏توان عظمت خود حضرت را بیان کرد؟! این عظمت نیز تنها با تقرب و نزدیکی ایشان به خداوند، به دست آمده است.

دیدار با اعضای انجمن اسلامی ایتالیا؛ پس از نماز مغرب و عشا، اعضای اصلی و مسؤولان انجمن اسلامی که به عشق دیدار و کسب فیض از محضر آیة اللّه جوادی آملی، از شهرهای مختلف ایتالیا به رم سفر کرده بودند، با ارائه عملکرد و گزارش مختصری از فعالیت‏های انجمن از ایشان تقاضای رهنمود کردند. حضرت استاد نیز با اشاره به فرمایش امیرمؤمنان علی(علیه‏السلام) فرمودند: دنیا انسان را با خود می‏برد و سپس رها می‏کند. از این‏رو، شایسته است انسان بدان رغبت نورزد و پیش از آن که دنیا او را رها کند، او دنیا را رها کند.

سپس اظهار داشتند: باید توسط شما سرمایه علمی فراهم شود، اما علوم تجربی زمانی سودمند است که با علوم انسانی توأم باشد و علوم انسانی زمانی سودمند است که با عمل صالح همراه شود. ایشان پس از سخنرانی با حوصله به سؤالات حاضران پاسخ گفتند. "

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...