کتاب «به من دست نزن» نوشته فائضه غفار حدادی، علاوه بر زندگی شخصی نویسنده که به‌نوعی روایت همه زنان خانه‌دار است، به بیشتر اتفاقات یک‌ساله ایران در سال اول شیوع ویروس کرونا و مسائل مهم جهان نیز می‌پردازد.

به من دست نزن فائضه غفار حدادی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، غفار حدادی بعد از نوشتن 6 کتاب با موضوع دفاع مقدس و دو سفرنامه، این‌بار دست به‌کار متفاوتی زد. 298 روزنوشت از تاریخ 30 بهمن 1398 تا یک دی‌ماه 1399 با محوریت کرونا در 11 فصل، محتوای کتاب آخرش با عنوان را تشکیل می‌دهد.

اگر بگویم انتخاب نوع نگارش کتاب شجاعانه بود پر بیراه نگفته‌ام؛ گرچه نویسنده در یکی از آثارش با عنوان «دهکده خاک بر سر» قطعاتی از پازل زندگی شخصی‌اش را نشان داده، اما در کتاب «به من دست نزن» از گوشه گوشه‌ زندگی روزانه‌اش همراه با جزئیات پرده‌برداری می‌کند. شاید کمتر نویسنده‌ای باشد که به مخاطبینش اجازه دهد از زندگی خصوصی او سر در بیاورند، اما غفار حدادی بدون هیچ ترسی این کار را انجام داد.

خانواده پنج نفره نویسنده با آمدن کرونا اتفاقات بی‌سابقه‌ای را مثل همه افراد جامعه تجربه می‌کنند: ضدعفونی کردن و شستن دست‌ها، قرنطینه خانگی، رعایت فاصله اجتماعی، بسته شدن حرم‌ها و اماکن مذهبی، بسته شدن پاساژها و فروشگاه‌ها، مجازی شدن مدارس و دانشگاه‌ها. باید به این موارد، مبتلا شدن نویسنده به کرونا و خیلی از موارد جذاب دیگر را با چاشنی طنز و غم به موقع اضافه کرد. طنزی که شاید به اندازه آثار قبلی نویسنده نیست اما در این روزهای کرونایی نقش مسکن را بازی می‌کند.

غفار حدادی از تغییر سبک زندگی می‌گوید، از تغییر در رفتارهای اجتماعی، از خانه بمانیم‌ها، از محدویت‌ راه‌ها و از دلتنگی‌ها: «عمیقاً نیاز دارم که فرشته‌ای به نام مامان آیفون را بزند و بیاید خانه‌مان. غربت، چیز مزخرفی است ‌به‌خدا. مخصوصاً وقتی که جاده‌ها را بسته باشند. شبیه دختری در برلین غربی شده‌ام. بین سال‌های 1961 تا 1989 که خانه‌ مادرم آن طرف دیوار حائل مانده و معلوم هم نیست که کی این دیوار لعنتی فرو بریزد.»

دو وقفه 78 روزه و دو ماهه در کتاب وجود دارد؛ یعنی نویسنده در این مدت نمی‌نویسد‌. توقف اول را می‌توان به‌خاطر گذر از بحران و سازگاری مردم با کرونا و توقف دوم را به علت نترسیدن مردم از کرونا عنوان کرد.

در دو سالی که گذشت، بیش از 10 کتاب در مورد کرونا نوشته شده است. هر نویسنده با یک زاویه دید ماجرا را روایت کرد. اما اگر کسی بخواهد پنجاه سال بعد تحقیقی جامع و مستند در مورد کرونا انجام دهد، کتاب «به من دست نزن» منبع خوبی در این مورد خواهد بود؛ چون علاوه بر زندگی شخصی نویسنده که به‌نوعی روایت همه زنان خانه‌دار در این مدت است، به بیشتر اتفاقات یک ساله ایران (از 30 بهمن 98 تا یک دی 99) و مسائل مهم جهان نیز می‌پردازد.

این اثر تلاش مجاهدانه‌ای است که هرگز به اندازه تلاش کادر درمان و مدیران و مسئولان، دیده نخواهد شد. اما ثبت و ضبط آن‌ها برای گم نشدن تاثیرات مهم زنان‌خانه دار در تاریخ و ابراز همدردی و انتقال تجربه‌‎ها ضروری است، مخصوصا نقش مادران فداکار و مظلوم که اگر ثبت نمی‌شد، بعدها در تاریخ گم می‌شد.

این کتاب در چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد نیز در بخش مستندنگاری به‌عنوان اثر شایسته تقدیر معرفی شد که نشان‌دهنده اعتبار و قوی بودن روایت و قلم نویسنده است.

«به من دست نزن» از سوی انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...