مجموعه‌داستان نوجوان «یکشنبه عصر در خیابان سوم» نوشته حسین بازپور توسط نشر کتاب هرمز منتشر و راهی بازار نشر شد.

یکشنبه عصر در خیابان سوم حسین بازپور

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب دومین‌مجموعه‌داستان حسین بازپور به‌عنوان یک دهه‌هشتادی است که می‌گوید مشکل نویسندگان و شاعران جوانی که در عرصه‌ فرهنگ و ادب فعالیت می‌کنند، عدم دسترسی آسان به خبرگزاری‌ها، رسانه‌ها و مطبوعات است؛ به‌ویژه در استان خوزستان که محل زندگی بازپور است، عدم وجود خبرنگاران فرهنگی‌ باعث گمنامی صاحب‌آثاران و معرفی کتاب‌های آن‌هاست.

«یکشنبه عصر در خیابان سوم» ۵ داستان کوتاه را شامل می‌شود که داستان‌هایش درباره مسائل و مشکلات نوجوانان هستند. نویسنده کتاب تلاش کرده علایق و سلائق مختلف و متفاوت نوجوان امروز را، در لابه‌لای داستان به نمایش بگذارد.

بازپور می‌گوید: در چندسال اخیر، با طیف‌های مختلفی از نوجوانان و دغدغه‌هایشان آشنا شدم و سعی کردم پر رنگ‌ترین آن‌ها را در داستان به‌صورت غیرمستقیم، بیان کنم. خودم نوجوان هستم و معتقدم شناخت نوجوان امروز، کار آسانی نیست، و پس‌از سال‌ها ارتباط با طیف‌های گوناگونی از نوجوانان، می‌شود به شناختی نسبی دست پیدا کرد. مسائل اخلاقی از مهم‌ترین مسائلی‌ هستند که تمایل دارم همیشه در داستان‌هایم به آن‌ها بپردازم.

این‌کتاب با ۱۱۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...