رمان «جوهر نامرئی» [Encre sympathique] نوشته پاتریک مودیانو [Patrick Modiano] منتشر شد.

جوهر نامرئی» [Encre sympathique]  پاتریک مودیانو [Patrick Modiano]

به گزارش کتاب نیوز، رمان «جوهر نامرئی» نوشته پاتریک مودیانو با ترجمه فرخ وهاب‌زاده توسط نشر نقره به چاپ رسیده است.

پاتریک مودیانو (1945) نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس قرن بیستم میلادی اهل فرانسه و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۴ است. او یکی از چهره‌های مهم ادبی فرانسه محسوب می‌شود.

ناشر در معرفی این اثر بخشی از کتاب را آورده است:

«و من نمی‌توانستم از میان تمام این صفحات خالی و سفید، چشمانم را از جمله‌ای که هر بار با ورق زدن سالنامه مرا غافلگیر می‌کرد بردارم: اگر می‌دانستم که … انگار که صدایی سکوت را بشکافد، کسی بخواهد اعترافی به شما بکند ولی در میان راه از این کار منصرف شده یا اینکه فرصت آن را پیدا نکرده باشد».

پیش از این کتاب‌های «ناشناخته ماندگان»، «م‍را نگین ک‍وچ‍ول‍و می‌ن‍امیدن‍د»، «خ‍ی‍اب‍ان ب‍وتیک‌ه‍ای تاریک»، «جوانی»، «ماه عسل»، «افق»، «محله گم‌شده»، «آه!‌ ای سرزمین محبوب من» و «تصادف شبانه» از آثار مودیانو در ایران ترجمه و منتشر شده بود.

«جوهر نامرئی» نوشته پاتریک مودیانو در 128 صفحه رقعی توسط نشر نقره منتشر شده و در دسترس علاقمندان قرار دارد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...