رمان «چنین دیدم...» اثر فرشته امیری که داستانی درباره حضور یک مستندساز در کشور سوریه است، منتشر شد.

یک مستندساز در سوریه: چنین دیدم... فرشته امیری بنین

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، داستان بلند «چنین دیدم» اثر فرشته امیری نویسنده جوانی است که خط و روح زنانه در داستان‌هایش پرواز می‌کند. لطافت زنانه به داستان‌هایش رنگ و طعمی متفاوت می‌بخشد و طیف بسیاری از مخاطبان را به خود جلب می‌کند. او در کار داستانی خود این لطافت را در خدمت بازخوانی داستانی پر تعلیق در آورده است. داستانی درباره خانواده‌ای که دختر در آستانه بلوغشان باید با رازی بزرگ آشنا شود.

قهرمان داستان «چنین دیدم» مادری است که بدون اطلاع از وضعیت پدر و مادر خود در یک پرورشگاه بزرگ شده است و همسرش نیز فرزند پدر و مادری است که هر دو را در جنگ از دست داده است و این واقعیت‌هایی است که این دو از فرزند خود مخفی نگاه داشته‌اند و در مقابل شخصیتی متفاوت از خود را برای او به تصویر کشیده‌اند که رفته رفته حس می‌کنند باید تغییر کند.

داستان اما در ادامه با سفر دوست خانواده به سوریه برای مستندسازی و شهادت وی و به دنبالش سفر پدر به سوریه برای اتمام کار دوستش همراه می‌شود. سفری که یکسویش تعلیق در روایت از آن چیزی که بر سر مرد در سوریه می‌آید و اسارتش به دست داعش و آزادی‌اش را در نهایت رقم می‌زند و از سوی دیگر زن و دختری که در نبود پدر به دریافت تازه‌ای از نسبت‌شان با پدر کشف می‌کنند و در نهایت اوج این دلدادگی در ماجرای رجعت پدر به سرزمین و خانه‌اش خود را به نمایش می‌کشد.

«چنین دیدم» داستان پر افت و خیزی است. پر از صحنه‌های کوتاه و جذاب و دائم در حال تغییر. سفری است ملایم و عاطفی و جذاب به درون زندگی یک خانواده و به شکلی عجیب و زیبا نویسنده سعی کرده در این سفر جزئی‌نگر باشد. این نکته نیز قابل توجه است که جزئی‌نگری از دید «امیری» به عنوان نویسنده نه در توصیف جزئیات محل زیست که بیشتر در توصیف جزئیات اندیشه و حس زندگی و کنش و واکنش انسان‌ها با یکدیگر شکل می‌گیرد. این موضوع در کنار تلفیق جزئیاتی دیگر از رفتار انسان‌ها از شکل نشستن تا شکل حرف زدن و نیز شرح اتفاقاتی که در سرزمینی بیگانه برای یکی از اعضای خانواده رخ می‌دهد، از این داستان در مجموع اثری ساخته که مخاطب می‌تواند در هر بخش از آن طراوت و تازگی را حس کند و با تعلیق و جان‌دار بودنش لذت ببرد از خواندن داستان.

فرشته امیری در «چنین دیدم» خود را نویسنده‌ای بدون تعلق خاطر شدید به تکنیک نشان داده است. تکنیک او در واقع توانایی او در ساخت فضای فکری و زیستی شخصیت‌های اوست. او سعی نمی‌کند زبان روایی پیچیده یا کلماتی عجیب و دیرفهم و یا روایتی پیج در پیچ از خود بسازد، اما در مقابل او، راوی پیچیدگی‌های ذهنی بسیاری است. داستان او داستان اتفاق‌هاست چه در متن و پیرامون شخصیت‌ها و چه در انتخاب و روایت از شخصیت‌های حاشیه‌ای که در داستان پیدا می‌شوند و پس از ایفای نقش خود با هنرمندی از دل داستان خارج می‌شوند.

«چنین دیدم» به همین اعتبار داستانی است که مخاطبش را به چندین و چند نوع دیدن زندگی‌ها مختلف ترغیب می‌کند و در نهایت او را وامی‌دارد تا مانند قهرمان داستانش به فکر تغییر مسیر زندگی و فکر خودش به نفع حقیقت‌های تازه کشف کرده در پیرامونش بیافتد.

انتشارات کتاب نیستان «چنین دیدم» را در ۲۲۴ صفحه با قیمت ۴۸ هزار تومان منتشر کرده است.

[از فرشته امیری پیش از این مجموعه داستان «بنین» منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...