در جهان ساخته پولمن، همراه هر آدمیزادی، حیوانی است که تجلی جسمانی روح و درونیات او است... این مجموعه را شاید بتوان نوعی گذر از کودکی به بزرگسالی با روایتی فانتزی دانست. تصویری که پولمن از بزرگسالی ارائه می‌دهد، تلفیقی است از دسترسی به نیرویی فوق‌العاده اما همزمان دردناک... لرد ازریل، دانشمند تحت تعقیب کلیسای اعظم است

به گزارش همشهری آنلاین، فیلیپ پولمن [Philip Pullman] نویسنده بریتانیایی، جهانی موازی با دنیای ما ساخته و داستان‌هایی را در جهان‌های موازی برای ما روایت می‌کند. در جهان ساخته پولمن، همراه هر آدمیزادی، حیوانی است که تجلی جسمانی روح و درونیات او است. ارتباط آدم‌ها و این تجلی که به آن دیمن demon می‌گویند، ارتباطی عمیق و گویی جدانشدنی است. این تجلی جسمانی معمولا جنسیتی مخالف جنسیت صاحبش دارد و تجلی کودکان این قابلیت را دارد که مدام شکل عوض کند و وقتی به بلوغ برسند، شکل ثابتی به خود می‌گیرد که نمودی است از شخصیت صاحبش. 

در جهان پولمن، همه تحت سلطه کلیسای اعظم Magisterium هستند به جز اهالی سرزمین شمالی؛ سرزمین جادوگرها و خرس‌های زره‌پوش.

لایرا بلاکوآ، شخصیت اصلی داستان، دختربچه ۱۲ ساله کنجکاو و بازیگوشی است که در کالج جردن آکسفورد (آکسفورد جهان پولمن) بدون پدر و مادر بزرگ شده و تجلی‌ای به نام پنتالایمون Pantalaimon دارد. در مورد او پیشگویی‌هایی وجود دارد که موجب شده، سرنوشتش با ماجراهایی مرموز و ناخوشایند گره بخورد. بهترین دوست او، پسربچه یتیمی است به اسم راجر که در آشپزخانه کالج کار می‌کند. راجر و لایرا، آرزوی سفر به سرزمین‌های شمالی را در سر می‌پرورانند. جایی که دانشمندان از جمله لرد ازریل، در آن‌جا مشغول تحقیقاتی هستند که مخالف منافع کلیسای اعظم است.

نیروی اهریمنی‌اش فیلیپ پولمن [Philip Pullman]  سپیده شمالی یا قطب‌نمای طلایی، خنجر ظریف و دوربین کهربایی

سه‌گانه فیلیپ‌ پولمن، سه رمان با نام‌های سپیده شمالی یا قطب‌نمای طلایی، خنجر ظریف و دوربین کهربایی است که هر کدام شرح ماجراجویی‌هایی در جهان ساخته این نویسنده است. کتاب اول این مجموعه یعنی سپیده شمالی به عنوان بهترین رمان کودک در بریتانیا برنده مدال کارنگی در سال ۱۹۹۵ شده است. کتاب دوم، خنجر ظریف، دو جایزه Whitbread Prize را از آن خود کرد. یکی برای بهترین کتاب کودکان در سال ۲۰۰۱ و دیگری برای بهترین کتاب سال در ۲۰۰۲. این مجموعه در سال ۲۰۰۳ محبوبیت بسیاری یافت و در بزرگترین نظرسنجی کتاب BBC سومین رمان محبوب شناخته شد. [کتاب سوم مجموعه «نیروی اهریمنی‌اش» یعنی «دوربین کهربایی» رتبه‌ی ششم از صد رمان برتر قرن به انتخاب گاردین را کسب کرده است.] این مجموعه را شاید بتوان نوعی گذر از کودکی به بزرگسالی با روایتی فانتزی دانست. تصویری که پولمن از بزرگسالی ارائه می‌دهد، تلفیقی است از دسترسی به نیرویی فوق‌العاده اما همزمان دردناک.

سریال نیروی اهریمنی‌اش [His Dark Materials] نیز بر اساس رمان‌های پولمن در حال ساخت است. در سال ۲۰۱۹ شبکه‌های BBC One و HBO فصل اول این سریال را پخش کردند. هر چند سریال توفیق بیشتری نسبت به نسخه سینمایی اقتباسی به دست آورد، اما همچنان از نظر طرفداران سختگیر کتاب‌های پولمن، راضی‌کننده نیست. با این حال این سریال توانسته نمره ۸ را در سایت IMDB کسب کند.

بخش کوتاهی از قسمت اول از فصل اول این سریال را ببینید:


نیروی اهریمنی‌اش | فیلیپ پولمن | 2019 م.

داستان این فصل، ماجراجویی لایرا برای کشف پشت پرده یک کودک‌ربایی و همچنین سر در آوردن از پدیده‌ای مرموز به نام غبار Dust است که لرد ازریل، دانشمند تحت تعقیب کلیسای اعظم و هم کلیسای اعظم به دنبال آن هستند. پدیده‌ای که سر درآوردن از آن، نیازمند پرداخت بهای گزافی است.

مجموعه نیروی اهریمنی‌اش را چند سال قبل نشر کتاب پنجره با ترجمه فرزاد فربد منتشر کرد که البته چون مدت‌ها است تجدید چاپ نشده، به آسانی قابل دسترسی نیست. در چنین شرایطی علاقمندان به داستان‌های فانتزی برای ورود به دنیای خلاق پولمن می‌توانند فعلا به تماشای سریال بسنده کنند. 

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...