رضا امیرخانی در پاسخ به روزنامه فرهیختگان، 3 کتاب برای مطالعه در روزهای کرونایی معرفی کرد.

او در این پیام صوتی سه کتاب را معرفی کرده است:

«با توجه به ابتلائات سخت و شگفت این روزها مردم همین که بتوانند زمانی را به مطالعه اختصاص دهند، شاید کمک کند دور از دسترس این بلای عظیم باشند. من چند کتابی را که امسال خوانده‌ام و به نظرم کتاب‌های خوبی بوده است، معرفی می‌کنم.

یکی از این کتاب‌ها، رمان «گاه ناچیزی مرگ» است که یک زندگینامه تخیلی از زندگی عارف بزرگ «ابن‌ عربی» است. ترجمه‌ای را که نشر مولی برای این کتاب منتشر کرده است، پیشنهاد می‌دهم. این کتاب به نظرم فضای جذابی دارد و البته باید در نظر داشت این کتاب به‌طور طبیعی محصول تخیل نویسنده محمد حسن علوان است. مترجم هم نقش خوبی برای ترجمه داشته است. 

کتاب بعدی که شاید خواندنش برای این روزها مناسب باشد، کتاب «برج سکوت» نوشته حمیدرضا منایی است که نشر نیستان این کتاب را منتشر کرده. کتابی است قطور، اما روایت گیرای نویسنده، باعث شده مخاطب، این کتاب را به‌راحتی خوانده و به پایان برساند. کتاب وارد سطحی از لایه اجتماعی می‌شود که ما کمتر سراغ آن رفته‌ایم و هر وقت سراغش رفتیم، عینک چپ زدیم و با آن عینک نتوانستیم آن لایه اجتماعی را درست ببینیم. از این منظر می‌توان گفت این کتاب بدون عینک نوشته شده است و فکر می‌کنم کتاب لذت‌بخشی باشد.

در میان کتاب‌هایی که مسائل روز ما را نشان می‌دهند، می‌خواهم از کتاب «شورآب» کیوان ارزاقی هم نام ببرم. این کتاب به مساله خیانت پرداخته و تلخی خیانت و به یک معنا بی‌فرجامی و نافرجامی خیانت را در این کتاب شرح داده است، کتاب خیلی به‌روز و موضوعش معاصر و امروزی است.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...