کتاب «هنوز برادرم هست» روایتی از خاطرات و زندگی شهید عباس رستمی از زبان برادر دوقلویش محمد رستمی، به قلم منصوره قنادیان منتشر شد.

هنوز برادرم هست» روایتی از خاطرات و زندگی شهید عباس رستمی منصوره قنادیان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «هنوز برادرم هست» با تحقیق و پژوهش محمد و زینب رستمی و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

این کتاب برشی از زندگی سراسر پرماجرا و پر شر و شور دو برادر دوقلو را به تصویر می‌کشد که یکی از آنها به شهادت می‌رسد. راوی کتاب، برادر دوقلوی خود را از زاویه‌ای نو و جذاب برای مخاطب روایت می‌کند. کتاب سعی دارد با زبانی ساده و شیوا، زندگی و دلتنگی‌های برادری را در فراق برادر دوقلوی خود به مخاطب نوجوان و جوان ارائه دهد. کتاب دارای تصویرهایی زنده و جذاب از شیطنت‌ها و اتفاقات هیجان‌انگیز از زندگی دو برادر دوقلو است. فضاسازی‌ها هم طبیعی از آب درآمده و کشش خوبی برای مخاطب دارد.

«هنوز برادرم هست» حاصل گفت‌وگو با عباس رستمی است که به کمک اعضای خانواده، مکتوبات و اسناد و مدارک مرتبط با برادر شهیدش را گردآوری کرده است. این کتاب نمونه‌ای از کتب خاطره پژوهی خانوادگی است که می‌تواند در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، الگوی نسل‌های برآمده از خانواده‌های معزز شهدا باشد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«عباس بعد از شهادتش هم هوای من را داشت. در همه جا. هنوز هم حسش به من خیلی نزدیک است. هر وقت دلم می‌گیرد و دلتنگش می‌شوم، می‌آید پیشم و می‌بینمش. اگر مریض شوم می‌آید پیشم. اگر در زندگی مشکلی برایم پیش بیاید نفر اول پیدایش می‌شود. برایم دعا می‌کند. اگر سوالی در ذهنم باشد می‌آید و جوابش را می‌دهد. روزی که رفت بهش گفتم این رسم مردانگی نیست، ما با هم همه جا بودیم حالا رفیق نیمه راه شدی و زودتر رفتی. هر چند تو خریدار داشتی و من هنوز اندر خم یک کوچه‌ام. ولی او با معرفت بود و هست و من بعد از سال‌ها هنوز عباس را در درون خودم حس می‌کنم.»

این کتاب با شمارگان هزار و ۲۵۰ نسخه و قیمت ۸۵ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...