جلد سوم «داستانهای مثنوی» در ایروان به زبان ارمنی ترجمه و چاپ گردید.  به گزارش رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایروان، ترجمه این کتاب را خانم اما بگی جانیان بعهده گرفته است.  
جلد اول و دوم داستانهای مثنوی که به مناسبت هشتصدمین  سالگرد تولد مولانا جلال الدین محمد مولوی در سال  1386 توسط رایزنی فرهنگی ترجمه و چاپ گردیده، به ترتیب توسط ادوارد حق وریان و اما آلکساندری به ارمنی ترجمه شده است.    

لئون آنانیان رییس کانون نویسندگان ارمنستان در مقدمه ترجمه جلد سوم داستان‎های مثنوی چنین نوشته است: «اما بگی جانیان با موفقیت داستانها را به زبانی زیبا و سلیس به ارمنی ترجمه کرده  است. بخش های شعری آن نیز با تاکید متخصصان آهنگ، ریتم و وزن را حفظ کرده و این موفقیتی قابل توجیه است. اما بگی جانیان کار پرمسئولیتی تقبل کرده و باید تاکید کنیم که این مسئولیت را به نحو احسن و در سطحی بالا انجام داده است و بدین ترتیب کتاب خوان ارمنی هدیه‎ای ماندگار از گنجینه ادبیات ایران دریافت خواهد کرد.»    

جلد سوم «داستانهای مثنوی» از  55 داستان تشکیل شده که ترجمه و ارائه آن به کتاب خوانان ارمنی کاری ارزش‎مند به شمار می‎آید.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...