ماریو بارگاس یوسا جایزه ادبی «دن کیشوت» 2009 اسپانیا را به خاطر فعالیت در حوزه ادبیات اسپانیا دریافت کرد.

به گزارش فارس، جایزه ادبی «دن کیشوت» که سال گذشته به منظور تقدیر و تشکر از فعالان حوزه فرهنگی در اسپانیا تأسیس و بنیانگذاری شد امسال با رأی هیأت داوران خود از یوسا نویسنده پرویی تقدیر و تشکر کرد.

این جایزه که دومین سال برگزاری خود را پشت سر می‌گذارد قصد دارد با تقدیر از چهره‌های سرشناس و فعال فرهنگی در اسپانیا که تلاش بسیاری برای ماندگاری و حفظ ادبیات و زبان اسپانیایی و فرهنگ این سرزمین می‌کنند قدردانی ویژه‌ایی از اهالی فرهنگ و قلم اسپانیا به عمل آورد.

بارگاس یوسا امسال در کنار گلوریا آرویو رئیس جمهور کشور فیلیپین شایسته دریافت این جایزه اعلام و معرفی شده‌اند و اکتبر سال جاری جایزه 35هزار دلاری خود را طی مراسمی رسمی از سوی هیات داوران این جایزه دریافت خواهند کرد.

«آریو» رئیس جمهور کشور فیلیپین به این دلیل که در سال‌های اخیر با راه‌اندازی مجدد آموزش زبان اسپانیایی در مدارس و برنامه‌آموزشی کودکان و نوجوانان فلیپینی موافقت کرده است از سوی هیات داوران جایزه «دن کیشوت» شایسته تقدیر و قدردانی شناخته شده است.

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...