"گونتر گراس"، نویسنده مشهور آلمانی و برنده آخرین جایزه نوبل ادبی قرن بیستم، به خاطر یک عمر فعالیت بشردوستانه و صلح‌طلبانه برنده جایزه ارنست تولر شد. 

گراس در سال 1999 به خاطر بردباری و برقراری تفاهم میان ملیت‌ها و تشکل‌های مختلف توانست صاحب جایزه‌ نوبل ادبی بشود و همین علت توانست هیئت داوران جایزه‌ ارنست تولر را هم مجاب کند تا جایزه‌ امسال خود را به او بدهند.

«ارنست تولر» نویسنده و صلح‌دوست آلمانی در اواخر قرن نوزده و اویل قرن بیستم زندگی می‌کرد و به خاطر رمان‌ها، اشعار و سبک اکسپرسیونیستی‌اش از جمله‌ مهم‌ترین نویسندگان پیش از جنگ محسوب می‌شود. او در سال 1919به دلیل شرکت در فعالیت‌های آنارشیستی به پنج سال زندان محکوم شد و بخش اعظم آثارش را در زندان نوشت. در سال 1933 از آلمان به ایالات متحده تبعید شد و باقی عمر برای اشاعه و گسترش صلح و احقاق حقوق بشر در سرتاسر جهان کوشید. او درباره ‌ایدئولوژی نازی و نتایج جنگ‌اسپانیا به همه هشدار می‌‌داد.

«ارنست تولر» که همواره در طول جنگ اسپانیا از جمهوری‌خواهی در اسپانیا و استقرار آن دفاع می‌کرد، در بیست و دوم ماه می سال 1939 یعنی درست سه روز پس از رژه‌ پیروزی ژنرال فرانکو در مادرید، خودکشی کرد!

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...