کتاب «طبقه هفتم غربی» نوشته جمشید خانیان در جایزه کتاب فصل به مرحله نهایی رسید.
   
به گزارش فارس، این کتاب در بخش تالیف کتاب‌های نوجوان پنجمین دوره این جایزه، شرکت کرده‌است.
این کتاب را نشر افق در بهار1387 منتشر کرده‌ بود.
در بخشی از این کتاب آمده‌است:
«کسی در طبقه‌ هفتم غربی منتظر اوست.
پسرک با تعطیل شدن مدرسه دنبال کار می‌گردد. به پیشنهاد دوست مادرش برای پرستاری از نویسنده‌ای پیر، پا به آپارتمان او می‌گذارد. اما برجی که پیرمرد در آن زندگی می‌کند و ماجراهایی که در آن اتفاق می‌افتد چندان عادی و طبیعی نیست؛ از ابروهای بالا پریده‌ خانم توی آسانسور گرفته تا نگاه‌های عجیب مرغ ماهیخوار!»
کتاب‌های خانیان تاکنون جوایز متعددی را از آن خود کرده‌اند. کتاب «قلب زیبای بابور» در سال 2005 از طرف کتابخانه‌ مونیخ در فهرست کتاب‌های خواندنی کودک و نوجوان قرار گرفت. هم‌چنین کتاب «شبی که جرواسک نخوابید» از این نویسنده، برگزیده‌ شورای کتاب کودک شد.
از آثار دیگر این نویسنده می‌توان به «آریایی‌ها»، «لاک‌‌پشت فیلی»، «او»، «خشایارشا»، «شب گربه‌های چشم سفید»، «کوسه ماهی»، «یک نقش برای کاوه» و «ناهی» اشاره کرد.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...