عباس صفاری، شاعر و ترانه‌سرا امروز (سه‌شنبه، هفتم بهمن) در سن ۶۹ سالگی بعد از مدتی تحمل بیماری کرونا در بیمارستانی نزدیک محل زندگی‌اش در کالیفرنیای آمریکا درگذشت.

عباس صفاری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا، اسدالله امرایی، مترجم و روزنامه نگار ساعاتی پیش در صفحه اینستاگرامش از درگذشت این شاعر خبر داد و نوشت: کرونا عباس صفاری ما را هم بلعید. تسلیت به ادبیات که ستاره درخشانی از ادب و آگاهی و تواضع را از دست داد. یادش همواره با ما می‌ماند.

شعرهای عباس صفاری تا کنون به چند زبان مختلف از جمله انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی و عربی ترجمه شده‌است. صفاری از شاعران تأثیرگذار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که به با وجود دوری از ایران سهم به سزایی در تثبیت زبان ساده و محاوره‌ای در شعر سال‌های اخیر داشته‌است.

از کتاب‌های او می‌توان به دوربین قدیمی و اشعار دیگر، عاشقانه‌های مصر باستان (ترجمه)، کلاغنامه، کوچه فانوس‌ها (ترجمه)، خنده در برف و پشیمانم کن اشاره کرد.

او در سال ۱۳۹۴ موفق شد تندیس جایزه دهمین دوره کتاب سال خبرنگاران را از سوی گروهی از خبرنگاران حوزه ادبیات دریافت کند. این جایزه به مجموعه شعر اخیرش با عنوان مثل جوهر در آب اهدا شد.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...