همزمان با سالروز شهادت آیت‌الله سیدحسن مدرس، کتاب «تقابل یک مرد و یک نامرد» منتشر شد.

تقابل یک مرد و یک نامرد: مدرس و رضاخان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، نام این کتاب از یک صحنه گفت‌وگوی چالشی رضاخان با شهید مدرس گرفته شده و کتاب توسط گروه [!] تحقیق مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت گردآوری و تدوین و در ۱۶۴ صفحه رقعی با قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.

در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: هیچ مورخی، هر چند مغرض، نتوانسته است دست انگلیس و برنامه‌ریزی او را در پشت کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و منافعی که از این رهگذر عایدش شده است نفی کند و نادیده بگیرد.

در برابر تحرکات رضاخان و منورالفکران غرب‌گرا و صاحب‌منصبان ارتش و شهربانی و جمعی از درباریان و نمایندگان مجلس شورای ملی که هر لحظه و هر روز نقشه‌ای تازه به صحنه می‌آوردند تا ملت و شخصیت‌های اثرگذار را فریب دهند و مقهور سازند، اشخاص قلیلی بودند که با شناخت این نقشه‌ها و سیاست پشت سر آن، به افشاگری، مقاومت و مقابله برخاستند. آنان کوشیدند تا جلو اضافه شدن وابستگی به بیگانگان را بر فساد دوره قاجار بگیرند و اجازه ندهند آزادی و استقلال و هویت ملی‌اسلامی کشور پایمال منافع استعماری بیگانگان و استبداد رضاخان شود.

اگرچه این اشخاص در تقابل با تحرکات سازماندهی‌شده رضاخان و حامیانش از داخلی و بیگانه موفق نشدند، اما صحنه‌هایی را در تاریخ به ثبت رساندند که رجوع به آن‌ها، بسیاری از واقعیت‌ها را آشکار می‌کند و عبرت‌ها و درس‌هایی برای ملت خواهان عزتمندی و پیشرفت و دیانت در خود دارد.

یکی از این مردان در اقلیت، که تا لحظه آخر حیات دنیایی خود، دست از افشاگری و مبارزه و مقاومت برنداشت و هرگز نترسید و تسلیم نشد، به اذعان عموم مورخان و اندیشمندان، شخصیتی استثنایی و کم‌نظیر به نام «آیت‌الله سیدحسن مدرس» بود.

توجه به شاخص‌های فکری، رفتاری و اقدامات رضاخان و مدرس بسیار عبرت‌آموز است، یعنی فهم این که چه کسی در برابر چه کسی ایستاده و تسلیم نشده و از جانش گذشته است ملت را به شناخت دوست و دشمن و صحنه‌های کارزار و شیوه‌های روانی و اقتصادی و فرهنگی دشمنان، کمک می‌کند تا مراقبت کند که دشمن شرور و مستکبر و جهان‌خواری که از در بیرون کرده‌اند از پنجره بازنگردد و هرگز آن روزگاران تلخ، ماتم‌نشان، عقب‌ماندگی، نوکرمآبی و تحقیرزدگی تکرار نشود.

این کتاب تقابل این دو را و اهداف چنین تقابلی را در قالب صحنه‌های مقابله و مبارزه به تصویر کشیده و خصوصیات این دو جبهه را که در دو شخص، یکی مرد و یکی نامرد جلوه نکرده بود ترسیم و بازگو کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...