هفت داستان آمریکایی در «کتاب کوچک تنهایی» با ترجمه حسین مسعودی آشتیانی از سوی نشر کوچه منتشر شد.

کتاب کوچک تنهایی حسین مسعودی آشتیانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم،‌ وجه اشتراک هفت داستان این مجموعه موضوع تنهایی‌ است؛ امری که بیش از هر چیزی زندگی انسان معاصر را تحت تاثیر خود قرار داده و اغلب مسیرهای رفاه و مدرنیته، به حل و دست کم تعدیل این مسئله فزاینده منتهی می‌شود.

سبک خاص زندگی امروز و روند رو به صعود مصرف‌گرایی موجب شده فراغتی که منجر به شکل‌گیری اجتماعات بشری و حضور معنادار عاطفی انسان‌ها در کنار یکدیگر می‌شود، دست ندهد و همین کاستی از انسان‌ها در تعطیلات سال نو، تابستان و فراغت روزگار پیری و سالمندی، موجوداتی بسازد تنها و افسرده که ملال سر و کله زدن با خویش و درگیر شدن با گفتگوهای درونی مکرر، آنها را از تلاش برای فروریختن دیوارهای انزوا و شکل‌دهی روابط جدید باز دارد.

«کتاب کوچک تنهایی» بر خلاف همه تعاریف ارائه شده از تنهایی تا به امروز، تنهایی را به عنوان بخش ناگزیر زندگی حاضر، نه تنها تقبیح نمی‌کند که گاهی در ستایش آن هم می‌نویسد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که سرم را پایین بیندازم. این دقیقاً همان کاری بود که هنگام شنیدن خبر رفتن پدر و ناتالی انجام دادم. حالا، دیگر می‌توانستم با کارت‌پستال‌هایم تنها باشم. ولی خب، قبل از این هم که تنها بودم! دیگر کاری برای انجام دادن نداشتم، جز اینکه روزی سه چهار بار متن‌های کارت‌ها را بخوانم و یکی‌یکی آن‌ها را در گوشه‌ای از اتاق بیندازم. اوضاع مالی‌ام خوب نبود. از پول بیمه‌ مامان دیگر چیزی نمانده بود و باید برای خوردن، چیزی تهیه می‌کردم...».

نویسندگان داستان‌ها جنسن بیچ، مایکل سیتزفسکی، دبورا ویلیس، کری لابن، ژان جونز هستند که حسین مسعودی آشتیانی آثار آنها را به فارسی برگردانده است.

این کتاب کوچک خوشخوان در 136 صفحه و به قیمت 26 هزار تومان از سوی نشر کتاب کوچه منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...