آیت الله امینی درگذشت

06 اردیبهشت 1399

آیت‌الله امینی پس از یک دوره بیماری عصر جمعه پنجم اردیبهشت‌ماه جاری در شهر قم به ملکوت اعلی پیوست.

ابراهیم امینی نجف‌آبادی

ابراهیم امینی نجف‌آبادی
در سال ۱۳۰۴ هجری شمسی در نجف‌آباد (استان اصفهان) متولد شد. وی از شاگردان آیات گلپایگانی، مرعشی نجفی، امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی و حاج ‌آقا رحیم ارباب بود.

وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عضو هیات امنای دانشگاه امام صادق(ع)، عضو مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین عضو شورای بازنگری قانون اساسی و امام جمعه شهر قم بود.

از آیت‌الله امینی کتاب‌هایی همچون؛ اسلام و تعلیم و تربیت، آئین همسرداری، انضباط اقتصادی، آشنایی با اسلام، امامت و امامان(ع) و معاد در قرآن ... به یادگار مانده است.

پیکر مرحوم آیت الله امینی امروز (ششم اردیبهشت) در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده می‌شود و به دلیل شرایط شیوع ویروس کرونا، این مراسم به صورت عمومی برگزار نمی‌شود.

بخشی از زندگینامه خودنوشت استاد امینی:
«اینجانب ابراهیم امینی فرزند حسین در سال ۱۳۰۴ در نجف آباد متولد شدم. در حدود شش سالگی پدرم وفات کرد، تا کلاس ششم ابتدایی در یکی از مدارس شبانه غیردولتی درس خواندم، از همان زمان به تحصیلات علوم دینی علاقه داشتم، در فروردین ۱۳۲۱ به قصد تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه قم آمدم. در حدود سه ماه در قم توقف داشتم، دوران خوش و زیبایی بود، مخصوصا شرکت در درس اخلاق امام خمینی (حاج آقا روح‌الله) برایم بسیار جالب بود. با فرا رسیدن تعطیلات تابستانی ناچار به نجف‌آباد مراجعت کردم، تابستان را در نجف‌آباد به تحصیلات ادامه دادم.

به دلیل کمیابی و گران بودن ارزاق (در اثر اشغال ایران به‌وسیله سپاه متفقین) ناچار شدم، برای ادامه تحصیلات به حوزه علمیه اصفهان بروم. به همان دلیل معیشت در اصفهان نیز دشوار بود؛ ولی از جهت مدارس محل سکونت و وجود استادان دانشمند مخصوصا دروس ادبیات در سطح بسیار غنی و ممتاز بود؛ ابتدا در مدرسه نوریه و بعد از چندی در مدرسه کاسه‌گران و در نهایت در مدرسه جده بزرگ مسکن گزیدم.»

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...