شاهنامه‌ سه‌جلدی فردوسی با ویرایش تازه‌ میرجلال‌الدین کزازی منتشر شد.

به گزارش ایسنا، در معرفی این کتاب توسط مولف عنوان شده است:«کتابی که پیشاروی خواننده‌ گرامی سخن‌سنج و باریک‌بین و ادبدان است، ویرایشی است نوآیین و بی‌پیشینه و از گونه‌ای دیگر از گرامی‌ترین و نامی‌ترین، گرانمایه‌ترین و برین‌پایه‌ترین شاهکار ادب ایران: شاهنامه؛ شاهکاری ورجاوند و بی‌مانند که در ادب جهان نیز، رزمنامه‌ای همتا و همبالای آن نمی‌توان یافت. این چاپ تازه از شاهنامه، به خواست پیگیر و پرشور و پافشارانه‌ همکاری مهرآیین و دانشگاهی انجام پذیرفته است. به راستی، اگر درایستایی و پایایی او در این خواست نمی‌بود، این دفترِ دیگرسان و نابیوسان از شاهنامه فراهم نمی‌گردید و هم‌اکنون، در برابر خواننده‌ خواستار، نهاده نمی‌شد. اگر این دفتر سودمند و کارآمد بیفتد و تلاشی ارزنده و برازنده فرادید آید، در فراپیش نهادن و به دست دادن متنی سَخته‌تر و سُتوارتر و ستوده‌تر از این نامه‌ نامی بامی گرامی، ارج و ارزی خواهد بود آن را که نخست بدین همکار بازمی‌گردد؛ همکاری که از دوستاران و ارجگزاران شاهنامه است؛ سپس به نویسنده‌ این جستار که این چاپ نوپدید از شاهنامه، با توش و تلاش و کاوِش و کنکاش او، فراهم آورده شده است و ارمغان داشته: شاهکاری شگرف و شگفت و همواره شکفته و شاداب که جهان جاودانه و جادوانه‌ فرهنگ و منش ایرانی را، به گونه‌ای بنیادین و نهادین، برین و گوهرین، تنها در آن می‌توان بازیافت و به یکبارگی و آشکارگی، شناخت: جهانی که هرکس بدان راه برده است، به ناچار و حتّا بر کامه‌ خویش، بدان دل سپرده است و هرگز از فسون فسانه رنگش رهایی نیافته است.

باری! آنچه، در پی این سخن آغازین، می‌سزد بدان پرداختن و شاید، بدین‌سان، پیرنگی نو را در کار باریک و دشوار و پرچند و چون ویرایش متن‌های کهن در انداختن، شیوه‌ای است که در فراهمْ‌کردِ متن شاهنامه در این چاپ تازه به کار گرفته شده است و بازنمودنِ چگونگی و چرایی این شیوه که شیوه‌ای دیگرگون می‌تواند بود و نوآیین و نوپدید.»

این مجموعه در ۲۰۰۰ صفحه با قطع وزیری، قاب‌دار توسط نشر ترنگ منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...