موضوعات اجتماعی گلاویز مردم را دست‌آویز خود کرده است... تو مرا برای خودم نمی‌خواهی، نیازهایت را در وجود من جستجو می‌کنی، خواسته‌های آرمانی‌ات را، مطلوب‌های دست نیافتنی‌ات را... خدایا! او نه تنها همسری شایسته نیست، بل سد راهست. با خنجرهایش از پشت، رمق تنم را می‌کاهد... می‌خواستم دست او را بگیرم و از این منجلاب عفنی که غوطه می‌خورد نجات دهم. تصور نمی‌کردم آنچنان به باتلاق خو کرده باشد که دست نجات مرا نیز به تعفنش بیالاید.

سانتاماریا | سید مهدی شجاعی

سانتاماریا. سید مهدی شجاعی. چاپ اول 1380

«سانتاماریا» مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه سید مهدی شجاعی است که در دو دهه‌ی  67 تا 77 و 57 تا 67 منتشر شده است. سه داستان «تویی که نمی‌شناختمت»، «آبی اما به رنگ غروب»، «دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز» از دهه‌ی اول این مجموعه در سال 1369 در فیلمی با همین عنوان تویی که نمی‌شناختمت توسط «ابراهیم سلطانی‌فر» به تصویر کشیده شد؛ که در همان سال برنده‌ی دیپلم افتخار بهترین فیلم جشنواره‌ی فجر نیز شد.

داستان‌های شجاعی در این کتاب، شیرین و بیشتر موضوعات اجتماعی گلاویز مردم را دست‌آویز خود کرده است. اگرچه تفاوت‌هایی در نوع موضوعات انتخابی بین دو فصل کتاب مشهود است، که می‌تواند بیانگر تفاوت‌هایی از جامعه‌ی زمان جنگ و بعد از آن باشد؛ اما نگاه دینی شجاعی در تمام کتاب جاری و ساری است.

سانتاماریا هیچ مقدمه و موخره‌ای ندارد و بلافاصله بعد از فهرست، اولین داستان شروع می‌شود و فقط در انتهای کتاب مختصری در مورد سید مهدی شجاعی به زبان بیگانه (انگلیسی) آمده است!

فصل متعلق به دهه‌ی 67 تا 77 شامل 14 داستان است؛ ماه جبین، شیرین من بمان، برای زندگی، پارک دانشجو، ویروس، دزد ناشی، کار ناتمام، شازده، قابیل1996، طوقی از تاول، افسانه، شکیبا و سانتاماریا. فصل دهه 67 تا 57 هم شامل 26 داستان: آخرین دفاع، امروز بشریت، آب در لانه، یکی بیاید مرا تحویل بگیرد، با یه جُنگ چطوری؟، حساب پس‌انداز، راه خانه کجاست؟، کسی که آمدنی است، «دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز»، آبی اما به رنگ غروب، راز دو آینه، آن شب عزیز، آرامش قهو‌ه‌ای، بغض آینه، امضاء، ضریح چشمهای تو، مرا به نام تو می‌خوانند، تویی که نمی‌شناختمت، دیدار معشوق، عشق چه رنگی است؟، خالد، بیست و یکسال تجربه، ناخلف، شکار شکارچی، چوب‌کاری، تو گریه‌می‌کردی.

تفاوت‌های ساختاری و نوشتاری در داستان‌های این دو دهه به راحتی قابل لمس است. «لب‌گویی» و «مختصر گویی»، حذف اضافات و پرهیز از لفاظی و کلمات و مطالبی که به هویت داستان ربطی ندارد و یا حداقل کمک قابل توجهی نمی‌کند؛ به وضوح در داستانهای دهه 67 تا 77 دیده می‌شود. سید مهدی شجاعی در مجموع 14 داستان دهه‌ی دوم نویسندگی خود مختصر و مفید می‌گوید و در قالب کمترین کلمات و با ترکیب‌بندیی که بدون شک حاصل «تجربه» است، مخاطب را در کمترین زمان به آنچه مدنظرش است می‌رساند. در نقطه‌ی مقابل زیاده‌گویی‌، پرداخت خارج از قاعده‌ی داستان به محتوا در برخی از داستانهای دوره‌ی  57 تا 67 را می توان به عنوان ضعف اصلی داستان‌های این دوره ذکر کرد. به شرطی که؛ احتمال ضعف کلی ادبیات داستانی انقلاب را در دهه 57-67  منتفی بدانیم.

به عنوان مثال داستان «دیدار معشوق» داستان رزمنده‌ای است که هدفش از  ازدواج، بیرون آوردن دختری از منجلاب فساد بوده: «خدایا! او نه تنها همسری شایسته نیست، بل سد راهست. با خنجرهایش از پشت، رمق تنم را می‌کاهد... می‌خواستم دست او را بگیرم و از این منجلاب عفنی که غوطه می‌خورد نجات دهم. تصور نمی‌کردم آنچنان به باتلاق خو کرده باشد که دست نجات مرا نیز به تعفنش بیالاید.» هر چند این اتفاق می‌توانست سوژه‌ای مناسب برای یک داستان کوتاه باشد، اما نویسنده با انتخاب غلط دختر به عنوان راوی  و زمان روایت داستان پس از شهادت پسر و پرداخت بیش از حد و بسیار کلیشه‌ای به محتوا آن هم از زبان همان شخصیتی که قرار است خواننده باور کند او اهل این حرفها‌ نبوده داستانی ضعیف و بی‌خاصیت تولید کرده است. 

در جایی از داستان «شکیبا» می‌گوید: «تو مرا برای خودم نمی‌خواهی، نیازهایت را در وجود من جستجو می‌کنی، خواسته‌های آرمانی‌ات را، مطلوب‌های دست نیافتنی‌ات را...» به نظر می‌رسد شجاعی هم در این چند داستان، خواننده را بیشتر برای خواندن «آرمان‌هایش» می‌خواسته نه «داستان»هایش.

اکنون «سانتاماریا» با چاپ هشتم‌ خود در سال 1385 با 410 صفحه در قطع رقعی به شمارگان 55 هزار نسخه رسیده؛ که تیراژ بسیار قابل تاملی در حوزه‌ی داستان‌های انقلاب و جنگ است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...