"بهاء" طبیبی است که در ممالک مترقی درس‌ خوانده است و حالا که به ایران برگشته، به امر "میرزا محسن لواسانی" که از یاران "شیخ فضل‌الله نوری" است به مدرسه‌ی خان می‌رود تا در آن‌جا به مداوی بیماران بپردازد. داستان بعد از قتل شیخ فضل‌الله روایت می‌شود؛ زمانی که چماق‌داران به میرزا حمله می‌کنند تا او را به میانه‌ی بازارچه ببرند و در میان کتاب‌هایش بسوزانند.

فاطمه علیزاده

انجمن مخفی  | احمد شاکری
انجمن مخفی . احمد شاکری . سوره مهر

رمان از سه داستان تشکیل شده که به صورت موازی روایت می‌شوند. داستان «بهاءالدین کمال» و «قدسی» دختر کوچک میرزا محسن، داستان «یحیی برمکی» و کنیزش «مستوره» و روایتی از عاشورا.

«بهاء» طبیبی است که در ممالک مترقی درس‌ خوانده است و حالا که به ایران برگشته، به امر «میرزا محسن لواسانی» که از یاران «شیخ فضل‌الله نوری» است به مدرسه‌ی خان می‌رود تا در آن‌جا به مداوی بیماران بپردازد. داستان بعد از قتل شیخ فضل‌الله روایت می‌شود؛ زمانی که چماق‌داران به میرزا حمله می‌کنند تا او را به میانه‌ی بازارچه ببرند و در میان کتاب‌هایش بسوزانند. اگرچه چند نفری مانع می‌شوند و او بدون عمامه و ردا با حالی منقلب از شهادت شیخ، به شاه‌عبدالعظیم پناهنده می‌شود.

در این میان «همایون خان کمال» پدر بهاء که زمانی بهاء نوجوان به فرمان او در بوسیدن دست میرزا از دیگران سبقت می‌گرفت؛ در گذر زمان آدم متفاوتی می‌شود و به قول خودش نمی‌داند چه‌طور شد که از پشت میز صحاف‌خانه وارد گود سیاست می‌شود؛ اعلامیه پخش می‌کند و وارد جلسات، بحث‌ها و در نهایت عضو اصلی «انجمن مخفی» و جزء مخالفین میرزا می‌شود.

روایت دوم، روایت یحیی مکی و مستوره است در کتابی به‌نام «وقف‌نامه». وقف‌نامه روایت آن ‌دو از سفر به وادی طف است. مدرسه‌ی خان از موقوفات یحیی است و بهاء با وارد شدن به مدرسه، وقف‌نامه را می‌خواند. هر کس که وقف‌نامه را می‌خواند دچار نوعی حیرت و تردید می‌شود. روایت یحیی و مستوره‌ نقش مهمی در زندگی روزمره‌ی این افراد دارد. خوانندگان وقفنامه‌ یحیی به دو دسته تقسیم می‌شوند: کسانی که «ظاهریون» نامیده می‌شوند و به ظواهر کتاب اقتدا می‌کنند و کسانی که معنای عمیق و ژرف‌تری را از آن طلب می‌کنند.

یحیی مکی در مُلک سلطان محمد که بیدادگری ظالم بود، زندگی می‌کرد. «همان‌که عمارتی از سرهای بی‌شمار مردم ساخت.» یحیی از مکتب و مدرسه بیرون می‌زند و پالان‌دوز می‌شود. عوام می‌شود و راه وادی طف پیش می‌گیرد و مستوره او را در این سفر هم‌راهی می‌کند. اما مستوره برای یحیی تنها کنیز نیست. «چون به مستوره‌مان نظر کنیم او را اکمل خلائق بینیم، خَلقاً و خُلقاً؛ که صورتی ماهگون دارد... هر دو راکب یک اشتریم. لیک اشتر از گاه آمدنِ او، فرمان از او بَرد. پس به حقیقت راکب اوست ...»

قدسی برای بهاء، نقش مستوره‌ را دارد. نقش راکب. او در خیالات خودش، هنگامی که وقف‌نامه را می خواند، قدسی را در لباس مستوره می‌بیند که او را به وادی طف می‌برد. «من گریخته‌ام. از اراده‌ی آقاجان گریخته‌ام و به دست‌های قدسی پناه آورده‌ام. اما قدسی مرا رانده است، به سوی آینده‌ای که آن را ندانسته‌ام. جهان من دگرگون شده است. و من به هر آن‌چه نشانه‌ای از اعتماد داشته باشد، چنگ می‌زنم: چون غریقی به قدسی می‌آویزم. همان‌طور که به همراه یحیی مکی در وقف‌نامه‌اش به مستوره آویخته‌ام...»

اما روایت سوم و زبان آن مربوط به نقل‌گویی یحیی و مستوره از حادثه و وقایع روز عاشوراست. نقل‌هایی از جنس روضه و مقتل‌خوانی که اشک از چشم‌ها جاری می‌کند. حیرت و رفع حیرت، شک و یقین؛ دورن‌مایه‌ی اصلی داستان را می‌سازد. اطمینان و قطعیتی در کار نیست. هر کس به فراخور حال، اوضاع و وظیفه‌ای که برای خود می‌شناسد، حوادث را تعبیر و به آن حکم می‌کند. شخصیت‌های داستان به فراخور جبر زمان یا حوادث، خاکستری‌اند. اما این شخصیت‌ها در سیر داستان به سفید یا سیاه میل می‌کنند.

نویسنده روایتی غریب از آدم‌ها و نوع برخورد آن‌ها با مشروطه‌خواهی و کفرستیزی امام حسین علیه السلام را روایت می‌کند. شاکری شاید ناخواسته به نوعی مردم‌نگاری و بررسی رفتاری مردم دست زده است؛ رفتار مردم در انتخاب‌هایشان، در مقابل حق و باطل. اکثریتی که «عوام ‌کالانعام» محسوب می‌شوند و چوب جهل‌شان را می‌خورند؛ چه در مشروطه، چه در زمان قیام امام سوم علیه السلام.

شاکری در هر کدام از این سه‌روایت با توجه به منظر‌گاه تاریخی آن، سعی کرده تا زبانی متناسب با آن دوره را به ‌کار برد. تا آن‌جایی که زبان هر کدام از این سه روایت؛ به ترتیب سنگین‌تر می‌شود و اصطلاحات دشوار‌تری در خود دارد. اما برگ برنده‌ی او در این روایت‌های ثقیل و تاریخی، جمله‌نویسی‌های کوتاه و توصیفات زیبای اوست.

انجمن مخفی کتاب خوش‌خوانی محسوب می‌شود. و خوش‌خوانی برای رمانی با چنین حجم، حُسن است. اما متأسفانه داستان در یک سوم نهایی ریتم خود را از دست می‌دهد و کند می‌شود. در یک سوم پایانی رمان، زبانِ داستان متکلف‌تر است و سیر اتفاق‌ها شبیه شروع کتاب پر هیجان و پر از توصیف نیست. و البته نویسنده از پس خاتمه‌ی حوادث و نتیجه‌گیری‌ها هم به خوبی بر نیامده ‌است.

به عنوان مثال به کشته‌شدن میرزا، رابطه‌ی‌ میرزا، قدسی و همایون‌خان، که مهم‌ترین اتفاقات پایانی هستند، بسیار گذرا و نامناسب پرداخته شده است. تا جایی که نه تنها انتظار خواننده بر آورده نمی‌شود؛ بلکه ضربه‌ی نهایی‌ای که نویسنده در نظر گرفته، ضربه‌ای بی‌جا و بدونِ دلیل به‌حساب می‌آید.

همان‌طور که در مقدمه‌ی رمان آمده، بیان داستانی و استفاده از رمان برای بررسی تاریخ از روش‌هایی است که در ایران کم‌سابقه است؛ اما در کشورهای اروپایی، روسیه، امریکا و حتی کشورهای شرق آسیا متداول. استفاده از رمان و بیان داستانی به جهت خصوصیات ویژه آن از جمله عامه‌پسندی و عامه فهمی، یکی از ابزارهای غیر قابل انکار در بیان رویدادهای تاریخی است. اما رمان انجمن مخفی که جایزه‌ی قلم زرین امسال را نیز از آنِ خود کرده ‌است، رمان «نخبه‌پسند»ی است تا داستانی عامه‌پسند! و به نظر می‌رسد ناشر هم به نخبه‌پسندی و خاص بودن رمان اذعان داشته است که در چاپ اول، کتاب را در هزار نسخه منتشر کرده است.

دو حادثه‌ی مهم تاریخی مشروطه و قیام عاشورا نقطه‌ی عطف و نبض کالبد مذهب شیعه و تاریخ ایران به حساب می‌آید. حوادثی که التقاط اندیشه‌های سیاسی و اسلامی را به خوبی‌ نشان می‌دهد و شاکری در این کتاب، سعی کرده است تا با تلفیق این دو حادثه‌ی مهم، رمانی در بستر تاریخ بسازد. تلاشی که تا به امروز نمونه‌ای منحصر به ‌فرد و قابل تامل محسوب می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...