فیلیپ که به اسم مصغر خود پیپ معروف است؛ نزد خواهر سلیطه‌اش که زن آهنگر مهربان و خوشرویی به نام جو گارجری است؛ بزرگ شده است، به خانه میس هاویشام، زن نیمه‌دیوانه‌ای که شوهرش در همان شب عروسی رهایش کرده است، رفت و آمد دارد... پیپ دلباخته استلا می‌شود و در آرزوی بزرگ‌زاده شدن به سر می‌برد... ستلا با دشمنش، بنتلی درامل ازدواج می‌کند.

آرزوهای بزرگ [Great Expectations].  چارلز دیکنز
آرزوهای بزرگ [Great Expectations]. رمانی از چارلز دیکنز (1) (1812-1870)، نویسنده انگلیسی، که از 1860 تا 1861 جزوه جزوه در مجله آل دِ یِر راوند (2) به چاپ رسید و در 1861 به صورت کتاب منتشر شد. این داستان، داستان فیلیپ، بچه‌ای از توده مردم است که در سایه اوضاع و احوالی استثنایی، در محیطی بالاتر از محیط خویش بزرگ می‌شود (توضیح آنکه در زمان کودکی، زندانی محکوم به اعمال شاقه‌ای را که از زندان گریخته است در رهایی از غل و زنجیری که بر دست و پا دارد یاری می‌کند؛ و اسم این زندانی محکوم به اعمال شاقه ایبل مگویچ (3) است). فیلیپ پیریپ (4)، که به اسم مصغر خود پیپ (5) معروف است و نزد خواهر سلیطه‌اش که زن آهنگر مهربان و خوشرویی به نام بپ (جو) گارجری (6) است بزرگ شده است، به خانه میس هاویشام (7)، زن نیمه‌دیوانه‌ای که شوهرش در همان شب عروسی رهایش کرده است، رفت و آمد دارد. میس هاویشام، برای آنکه انتقام خود را از مردان بگیرد، به استلای جوان یاد می‌إهد که از زیبایی خود به عنوان وسیله‌ای برای شکنجه دادن جنس مرد استفاده کند. پیپ دلباخته استلا می‌شود و در آرزوی بزرگ‌زاده شدن به سر می‌برد، ولی‌نعمت مرموزی پول لازم برای تعلیم و تربیت او را فراهم می‌آورد و قرار است که روزی از روزها ثروت کلانی به دست بیاورد. چون محیط محقری را که تاکنون در آن زیسته است به چشم حقارت می‌نگرد، روانه لندن می‌شود. آن وقت با ولی‌نعمت ناشناس خود، که کسی جز آن محکوم فراری نیست، آشنا می‌شود. (این محکوم فراری را که به شکل مرد نیکوکاری درمی‌آید می‌توان با قهرمان معروف دیگری به نام ژان والژان، قهرمان بینوایان ویکتورهوگو مقایسه کرد)، و از پی این آشنایی، آرزوهای بزرگ بر باد می‌رود.

استلا با دشمنش، بنتلی درامل (8) ازدواج می‌کند و گرفتار بدرفتاریهای او می‌شود. پیپ که از بدبختی و مخالفت روزگار درسی آموخته است به فضل و عظمت آن زندگی محقری که خوار شمرده است پی می‌برد و به خانه آهنگر برمی‌گردد. و سرانجام به استلا می‌پیوندد که تجربه به او هم درس سلامت‌بخشی آموخته است. رمان
آرزوهای بزرگ قرار نبود که چنین پایان خوشی داشته باشد: استلا که قرار بود دختر مگویچ باشد، می‌بایست مایه خانه خرابی پیپ بشود، اما دیکنز به نصیحت ادوارد بولور لیتون (9) گوش کرد و پایان داستان را تغییر داد. حوادث و وقایع هیجان‌آور و رقت‌انگیز در این رمان فراوان است، اما داستان که با صحنه ترسناک پیدا شدن سر و کله محکوم از زندان گریخته در قبرستانی آغاز می‌شود که پیپ یتیم در آنجا می‌گرید و در رؤیا فرو می‌رود؛ نمی‌توانست سرآغازی کامیاب‌تر و گویاتر از این داشته باشد. آرزوهای بزرگ نشانه همان طراوات و همان روح خودجوشی است که در رمانی که در حدود ده سال پیش از آن به نام دیوید کاپرفیلد نوشته شده و زندگینامه خود نویسنده است دیده می‌شود. دیکنز در خلال تحقیقی بسیار عمیق به بررسی رشد و تکامل شخصیتی یگانه می‌پردازد. سبکش در این داستان از اهمال معمولی‌اش مبراست؛ و در بخشهایی حکایی و توصیفی و نیز در گفتگوها چیره‌دستی و استادی شایان ملاحظه‌ای از خود نشان می‌دهد.

عبدالله توکل. فرهنگ آثار. سروش

1.Charles Dickens 2.All the Year Round 3.Abel Magwith
4.Philip Pirrip 5. Pip 6.Beppe Gargery 7.Havisham
8.Bentley Durmmle 9.Edward Bulwer-Lytton

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...