رمان «خانه ادریسی‌ها» اثر غزاله علیزاده است؛ بریده‌ای از این رمان:


... روی پرده‌ها غبار نرمی می‌نشیند، به انتظار بادی که از دری گشوده به خانه راه بیابد و اجزای پراکندگی را از کمینگاه آزاد کند. در خانه ادریسی‌ها زندگی به روال همیشه بود. ساعت دیواری، با قاب کنده‌کاری و تارک پوشیده از نقش پرنده‌ها و گل‌ها، کار خراط‌های بخارا، 10ضربه نواخت.
لقا نگاه به ساعت مچی خود کرد، آن را جلو کشید و از سر میز صبحانه برخواست. خرده‌های نان را برای ماهی‌ها برد. وهاب، پسر خانواده،‌ آخرین جرعه چای را از فنجان لاجوردی «سِور» نوشید، خمیازه‌ را فرو خورد، رو کرد به خانم ادریسی: «حال او امروز بهتر است.»
بانوی پیر عینک را روی بینی جابه‌جا کرد؛ چشم‌ها پشت شیشه، آبی کدر بود: «هیچ کار او روشن نیست.»
مه تا نیمه دریچه‌‌های قوسی پایین می‌آمد، به شیشه‌ها می‌سایید، می‌چرخید و رو به درخت‌های کاج و صنوبر می‌رفت. از انتهای سرسرا صدای شستن ظرف، باز شدن آب و غلغل سماور می‌آمد. در آشپزخانه، یاور، گه‌گاه سرفه می‌کرد، پاکشان راه می‌رفت.
خانم‌بزرگ ابرو به هم کشیده: «مرد بیچاره هم پیر شده، سینه خرابی دارد، زیاد چپق می‌کشد.»
وهاب به حاشیه میز دست تکیه داد و برخاست: «می‌روم کتابخانه، مطلبی از خرابه‌های شهر «نسا» خوانده‌ام. جای عظیمی بوده، رفته زیر خاک.» خانم ادریسی آه کشید: «زیر خاک چه شهرها که نیست. شهر ما هم روزی زیر خاک می‌رود.» وهاب پلک‌ها را بست، پشت به او کرد و آرام دور شد. اهل خانه در راه‌رفتن، خوردن و گفت‌وگو، همواره می‌کوشیدند کم سروصدا باشند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...