«دیوان امیرشاهی سبزواری» روز سه‌شنبه، اول بهمن 98 و به مناسبت روز هنر سبزوار، در تالار بیهقی اداره ارشاد سبزوار رونمایی شد. دکتر حسن دلبری استاد ادبیات دانشگاه حکیم سبزواری با برخوانی یکی از غزلیات «امیرشاهی» او را پدربزرگ فرهنگی سبزوار خواند که در تمام هنرهای خود، سرآمد دوران بوده و برخلاف تصور برخی که او را شخصیتی محلی می‌دانند، شاعر و هنرمندی ملی و جهانی معرفی کرد که جایگاهی مرتفع در کنار بزرگان شعر و هنر و ادب ایران‌زمین دارد.

به گزارش ایران، «امیر آق ملک» شاعر، نگارگر، خطاط و موسیقیدان از بزرگ‌ترین هنرمندان قرن نهم هجری است که در شعر «شاهی» تخلص می‌کرد و او را در دنیا به‌نام «مولانا امیرشاهی سبزواری» می‌شناسند.

امیرشاهی که نسبش به خاندان امرای سربداری می‌رسد سال 766 هجری قمری در سبزوار متولد شد و پس 91 سال زندگی با هنر و ادب و عرفان، در استرآباد (گرگان) دیده از جهان فروبست. پس از فوت امیرشاهی، پیکرش را به موطن و زادگاهش، سبزوار، منتقل کردند و در خانقاه خانوادگی‌اش به خاک سپردند.
جامی درباره‌اش می‌گوید: «او را اشعار لطیف است، یکدست و هموار، با عبارات پاکیزه و پرچاشنی». برخی جامی را شاگرد او می‌دانند. از مجموعه اشعار او (بیش از دوازده هزار بیت) تنها حدود 1000 بیت به دست ما رسیده است. نسخه‌های خطی بسیاری از اشعار «امیرشاهی» در موزه‌های ایران و جهان وجود دارد. کتابخانه و موزه ملی ملک، کتابخانه مدرسه سپهسالار، موزه هنر متروپلیتن، کتابخانه ملی کنگره امریکا و... میزبان و محافظ این گنجینه عظیم جهانی هستند.

به‌نظر می‌رسد اولین و آخرین باری که دیوان اشعار «امیرشاهی» به شیوه امروزی در کشور منتشر شده متعلق به سال 1348 است که دکتر سعید حمیدیان (عضو هیأت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی) در آن زمان به‌عنوان پایان‌نامه دوره کارشناسی خود تهیه و تصحیح نموده است.

انتشارات فیروزی سبزوار که پیش‌ از این «وزیری امیرحسنک» را با صدا و قلم «محمود دولت‌آبادی» منتشر کرده بود و با ترکیبی هنری از ابوالفضل بیهقی و دولت‌آبادی توانسته بود اثری فاخر را تهیه کند این بار با چاپ کتاب نفیس «دیوان امیرشاهی سبزواری» قدم دیگری جهت معرفی آثار مفاخر سبزوار بزرگ برداشته است.

این کتاب 324 صفحه‌ای که در قطع وزیری به‌صورت رنگی و با کاغذ گلاسه با قابی نفیس چاپ شده است نمونه‌ای ویرایش شده و به‌روز شده از این دیوان شعر است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...