نقاشی پرتره از «چارلز دیکنز» که برای مدت ۱۳۰ سال گم‌شده بود به زودی در خانه سابق این نویسنده بزرگ انگلیسی به نمایش گذاشته می‌شود.

به گزارش ایسنا به نقل از گاردین، این نقاشی که اثر «مارگارت ژیلیه» است از تاریخ دوم تا هفتم آوریل در خانه موزه «چارلز دیکنز» در غرب لندن به نمایش گذاشته می‌شود، خانه‌ای که «دیکنز» در آن «الیور توئیست» و «نیکلاس نیکلبی» را نوشت، «یادداشت‌های پیکویک» را کامل کرد و نگارش رمان تاریخی «بارنابی روج» را آغاز کرد.

«دیکنز» در سال ۱۸۳۷ همراه با خانواده‌اش به خانه «بلومبزبری» نقل مکان کرد و این خانه موزه در حال حاضر دارای بزرگ‌ترین مجموعه اجناسی است که مربوط به زندگی و کار «دیکنز» است.

خانه موزه «چارلز دیکنز» در تلاش است هزینه ۱۸۰ هزار پوندی خرید این نقاشی پرتره را از طریق نمایش آن تأمین کند و تاکنون نیز ۶۵ هزار پوند نیز جمع‌آوری کرده است.

این نقاشی در سال ۲۰۱۷ در یک حراجی لوازم خانگی در آفریقای جنوبی خریداری شد و سال گذشته پس از بررسی در گالری «فیلیپ مولد» لندن تأیید شده که اثر «مارگارت ژیلیه» و تصویرگر چهره «چارلز دیکنز» است.

«مارگارت ژیلیه» این پرتره را در شش نشست از «دیکنز» ۳۱ ساله در سال ۱۸۴۳ کشیده، زمانی که این نویسنده انگلیسی مشغول نگارش رمان «کریسمس کارول» بوده است و در سال ۱۸۴۴ نیز در نمایشگاه تابستانه آکادمی سلطنتی بریتانیا نیز به نمایش گذاشته شده بوده است.

آثار «چارلز دیکنز» که یکی از مهمترین رمان‌نویسان انگلیسی شناخته می‌شود، دائماً در حال چاپ هستند. تاکنون بیش از ۲۰۰ فیلم سینمایی، سریال و فیلم تلویزیونی با اقتباس از رمان‌های وی ساخته شده است. «دیکنز» را برجسته‌ترین رمان‌نویس انگلیسی عصر ویکتوریا و یک فعال اجتماعی توانمند می‌شناسند و به عقیده «جیمز جویس»، دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده است.

از دیگر آثار وی می‌توان «دیوید کاپرفیلد»، «آرزوهای بزرگ» و «داستان دو شهر» اشاره کرد.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...