هوشنگ مرادی کرمانی با بیان اینکه "من محصول کتابخانه‌های خانگی هستم" گفت: «در روستایمان پیرمردی بود که چندین کتاب داشت و من برای اینکه بتوانم کتاب‌های او را قرض بگیرم، گوسفندان او را به چرا می‌بردم.»

مرادی کرمانی که پنج شنبه شب در مراسم پایانی جشنواره کتابخانه‌های خانگی سخن می‌گفت، افزود: «اولین کتابخانه‌ای که از آن استفاده کردم، کتابخانه عمویم بود، او تنها کسی بود که در روستای ما کتابخانه داشت و من هر وقت به کتاب‌های او دست می‌زدم، مادربزرگم مرا تنبیه می‌کرد.»

به گزارش ایبنا نویسنده قصه‌های مجید ادامه داد: «اولین مدیر کتابخانه‌ی خانه‌ی ما مادربزرگم بود و با وجود اینکه سواد نداشت از روی جلد کتاب‌ها، آنها را تشخیص می‌داد و بعدها پیرمردی به روستای ما آمد که کتاب‌هایی داشت و من  آنها را قرض می‌گرفتم.»

این نویسنده با اشاره به اینکه بعدها شاگرد کتاب فروشی شد، افزود: «حضورم در کتابفروشی و شاگردی در آنجا، سبب شد بیشتر کتاب بخوانم و بعدها به کتابخانه‌های عمومی بروم.» مرادی کرمانی بر نقش کتابخانه‌های خانگی در کتابخوان شدن جوانان تاکید و ابراز امیدواری کرد: «جشنواره کتابخانه‌های خانگی به صورت سالیانه برگزار شود.»

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...