کتاب «ملانصرالدین در تورنتو» نوشته حسن گل محمدی توسط انتشارات گوتنبرگ منتشر شد.

به گزارش مهر، انتشارات گوتنبرگ کتاب «ملانصرالدین در تورنتو» نوشته حسن گل محمدی را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۳۱۶ صفحه و بهای ۳۸ هزار تومان منتشر کرد.

در این کتاب ۱۵۸ حکایت به قلم حسن گل محمدی با محوریت شخصیت ملانصرالدین نوشته شده است. در این حکایت‌ها ملانصرالدین به تورنتو مهاجرت کرده و نویسنده مدام او را در این شهر می‌بیند و از طریق مطایبه و حکایت‌های طنز آمیز به نقد رفتار و کنش ایرانیان مهاجر می‌پردازد.

نویسنده به نحوی از تفکراتی که به شخصیتی به نام ملانصرالدین در فرهنگ عامه ایرانیان نسبت داده شده استفاده کرده و نوشتارهایی به تناسب حال و هوای مسائل مهاجرت به رشته تحریر درآورده است تا هم زمینه‌های نقد در آن باشد و هم تبسمی به لب مهاجران آورد و هم حاصل تجربیات افراد فهیم و رند را به آیندگان بویژه به نسل‌های آینده مهاجر انتقال دهد.

به عنوان مثال در حکایت اول مساله پول قرض دادن در مهاجرت مطرح شده است. نویسنده با این نوشتار سعی کرده به نقد آن دسته از مهاجرانی بپردازد که سعی می‌کنند با لطایف الحیل از بار پس دادن پولی که قرض گرفته‌اند، شانه خالی کنند. همچنین در حکایت دوم نیز به نقد رفتارهایی چون عوض شدن فرهنگ پوشش آقایان و بانوان ایرانی مهاجر و نوع رانندگی ایرانیان مهاجر، می‌پردازد. 

نویسنده در بخشی از پیشگفتار خود بر این کتاب نوشته است: «سال‌های بسیاری است که هر یک از ما با شخصیتی به نام ملانصرالدین یا ملا آشنایی نزدیک داریم و از او مطایبه‌ها و لطیفه‌هایی شنیده یا خوانده‌ایم. مطالبی که به ملا نسبت داده می‌شود آمیخته‌ای از تجربیاتی است که در آن حماقت و دانایی به صورت توام مطرح می‌شود...

آنچه که ما باید در حال حاضر برایمان مهم باشد، نتایج و عبرت‌هایی است که ما می‌توانیم از این گفتارهای منسوب به ملانصرالدین کسب کنیم. شاید هم بتوانیم این گونه عنوان کنیم که مجموعه مطایبات منسوب به ملا سلیقه‌ها، تجربه‌ها و گفته‌های طنزآلود و نقد گونه انسان‌های گوناگونی بوده که در طول تاریخ به نام داستان‌های ملا برای نسل‌های مختلف به نگارش درآمده است.»

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...