رضا ساکی از وضعیت کتاب‌فروشی‌های سیل‌زده و کتابخانه عمومی شهر پلدختر و همچنین از علت شکل‌گیری پویش «اهدای کتاب به پلدختر» می‌گوید.

حدود هفت ماه از سیل پلدختر می‌گذرد و کتاب‌های سیل‌زده حالا به نمایشگاهی در تهران (واقع در خانه کتاب) رسیده‌اند تا با اوراق نم‌کشیده‌شان راوی سیل پلدختر باشند و همین‌طور جای خالی کتاب در کتاب‌فروشی‌ها و خانه‌های این شهر. 

رضا ساکی که پویش اهدای کتاب به پلدختر را راه‌اندازی کرده است در گفت‌وگو با ایسنا، درباره علت شکل‌گیری این پویش اظهار می‌کند: همه کتاب‌فروشی‌های پلدختر در منطقه‌ای بودند که به طور کامل در سیل زیر آب رفتند، این کتاب‌فروشی‌ها تا سقف زیر آب بودند.  کتاب‌هایی که در این‌جا هستند کتاب‌های کتاب‌فروشی فردوسی هستند؛ این کتاب‌فروشی دوطبقه بود و این کتاب‌های نم‌گرفته در طبقه دومش بودند. 

او می‌افزاید: شهر پلدختر یکی از شهرهای بزرگ شمال استان لرستان است که تا پیش از سیل، مرکزی برای تهیه کتاب مردم این شهر و شهرهای دیگر بود، اما حالا آن کتاب‌فروشی‌ها را از دست داده است. این کتاب‌فروشی‌ها به کار برگشته‌اند اما به نوشت‌افزارفروشی تبدیل شده‌اند چون دیگر توانی برای خرید کتاب ندارند. فقط توانسته‌اند کمی مغازه‌های‌شان را بازسازی کنند اما مثلا کتاب‌فروشی گنج دانش که ۵۰۰ میلیون تومان کتاب و نوشت‌افزار را از دست داده، چطور می‌تواند احیا شود؟ کتاب‌فروشی‌های پلدختر فقط توانسته‌اند قرآن بخرند چون مردم قرآن‌های‌شان را در سیل از دست داده‌اند و این کتاب‌فروشی‌ها می‌خواهند نیازهای مردم را تامین کنند. اما نیازهای بعدی نیاز به کتاب‌های درسی و کتاب‌های عمومی است.

ساکی با بیان این‌که آن‌قدر حجم خرابی در لرستان زیاد است که انگار کتاب‌فروشی‌ها و کتابخانه‌ها در اولویت‌های بعدی قرار دارند، می‌گوید: مسئولان می‌گویند «ما هنوز خانه و درمانگاه نساخته‌ایم؛ تو آمده‌ای و درباره کتاب‌فروشی صحبت می‌کنی؟!» اما ما که دغدغه‌مان فرهنگ است، اعتقاد داریم که اول باید این‌ها درست شود، برای همین این پویش را اه انداختیم تا کتاب نو به کتاب‌فروشی‌های پلدختر بدهیم که آن‌ها بتوانند از این طریق دوباره خودشان را بازسازی کنند. این کتاب‌ها را آورده‌ایم تا شاید کسی پیدا شود و با همت عالی آن‌ها را بخرد، اما تا حالا که کسی پیدا نشده است. اما برای آدم‌هایی که کتاب به ما هدیه می‌دهند انگار این‌جا نمایشگاه کوچکی‌ است تا شاید ببینند و عمق فاجعه را بیشتر درک کنند.

او ادامه می دهد: در این پویش در واقع می‌خواهیم به یک کتاب‌فروشی در شهری کوچک که فقط یک نسخه از «پیر پرنیان‌اندیش» را می‌توانست بخرد و به سختی هم می‌توانست آن را تهیه کند و حالا آن را هم از دست داده، کتاب نو هدیه بدهیم.

ساکی به دو میلیون تومان وجه نقد که توسط یک خیر به کتاب‌فروشی‌های پلدختر داده شده نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: حرف کتاب‌فروشی فردوسی این است که می‌گوید «من کمکی نمی‌خواهم، فقط کتاب‌هایی را که خسارت دیده برای من تعویض کنید»؛ اما این کار انجام نمی‌شود. چون کسی که ۵۰۰ میلیون تومان ضرر کرده است، ۲۰ میلیون وام بلاعوض را می‌خواهد چه کار کند؟ بحث ما این است که بتوانیم این‌ها را احیا کنیم و با ۲۰ میلیون نمی‌شود این‌ها را احیا نکرد. 

مسئول پویش اهدای کتاب به پلدختر همچنین بیان کرد: پلدختر شهر بزرگی‌ است و ساکنان زیادی دارد و ما در چنین شرایطی داریم آن‌ها را از کتاب محروم می‌کنیم؛ نه فقط از کتاب‌های عمومی بلکه درسی و دانشگاهی. برای یک شهر بزرگ این‌که ۱۰ کتاب‌فروشی به سه کتاب‌فروشی تبدیل شود، فاجعه است. هرچند که ما سعی کردیم با این پویش تلنگری بزنیم اما حوادث سهمیه‌بندی بنزین هم مثل یک سیل به این پویش خورد و ما هم مکان‌مان در جایی‌ نیست که از نظر تردد آدم‌ها اثر بگیرد و علاوه بر آن نتوانستیم روی خط خبری هم بیاییم، چون از جمعه همه اخبار درباره بنزین بود و از شنبه هم اصلا اینترنتی  وجود نداشت. اما امیدواریم در  این روزهای آخر بیایند و به داد این کتاب‌فروشی‌ها برسند.

تعداد کتاب‌های اهداشده به کتاب‌فروشی‌های سیل‌زده پلدختر از ردیف یک قفسه هم کمتر است و ساکی می‌گوید: ما خجالت می‌کشیم این‌قدر کتاب برای کتاب‌فروشی‌های پلدختر ببریم چون فکر می‌کردیم حجم بیشتری باشد. البته نشر امیرکبیر قرار است کتاب اهدا کند و نشر اطراف نیز کتاب هدیه کرده است. 

او سپس درباره وضعیت کتابخانه عمومی پلدختر می گوید: قرار است کتاب‌های دست دوم را هم به کتابخانه‌ عمومی پلدختر ببریم، چون این کتابخانه گرچه دور از محل سیل بود اما دست کم دو، سه هزار جلد کتابش دست مردم بود که همه را آب برد و تا دو هفته پیش که ما در کتابخانه عمومی پلدختر بودیم، هنوز نتوانسته بودند شرایطی ایجاد کنند که ببینند چه کتاب‌هایی را از دست داده‌اند. کما این‌که این کتابخانه نسبت به شهر پلدختر کتابخانه کوچکی‌ است. 

به گفته این فعال فرهنگی، این پویش بعد از هفته کتاب هم ادامه دارد و کسانی که می‌خواهند کتاب اهدا کنند بعد از اتمام هفته کتاب هم فرصت دارند. 

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...