چرا زن جوانی که ماکسیم دو وینتر او را از مونت کارلو ربوده است، درقصر ماندرلی احساس خوشبختی نمی­‌کند؟ در حالی که در مونت کارلو این زن خادمه‌­ی پیرزنی امریکایی متظاهر و سخت‌گیر بود و حال آنکه اکنون مالک ملکی وسیع با خدم و حشم بسیار است و شوهرش عمیقا دوستش دارد؛ بیش از این چه می­خواهد؟... اما میان آنها چیزی جز تنفر حکم­فرما نبود.

 ربه‌کا(ربکا) | دافنه دوموریه
ربه‌کا
[Rebecca] رمان مهیج دافنه دوموریه(1)(1907-1989)، نویسنده‌­ی انگلیسی، که در 1938 منتشر شد. چرا زن جوانی که ماکسیم دو وینتر(2) او را از مونت کارلو(3) ربوده است، در قصر ماندرلی(4) احساس خوشبختی نمی­‌کند؟ در حالی که در مونت کارلو این زن خادمه‌­ی پیرزنی امریکایی متظاهر و سخت‌گیر بود و حال آنکه اکنون مالک ملکی وسیع با خدم و حشم بسیار است و شوهرش عمیقا دوستش دارد؛ بیش از این چه می­خواهد؟ با این حال، او احساس ناآرامی و غربت می‌­کند، شاید تقصیر خانم دنورز(5)، سرخدمتکار خانه، است که فکر می­‌کند که زن جوان جای او را در خانه اشغال کرده است؟ در ایتالیا، شوهرش مردی مهربان و رئوف و خوش قلب بود، ولی از هنگام بازگشتشان، او نیز دیگر مثل سابق نیست و زن جوان دیگر احساس آرامش نمی­‌کند. سایه­‌ای (یا شبحی) با کوچک­ترین حرکاتش همراه است و یک یک سخنانش را زیر نظر دارد؛ و حتی وقتی که با همسرش تنهاست، میانشان حایل می­‌شود. حال دیگر از یک چیز مطمئن است و آن اینکه ماکسیم هنوز ربکا، همسر اولش را دوست دارد و ازدواج مجددش غم از دست دادن او را تسلی نبخشیده است. ولی رازی که ماکسیم دو وینتر در قلب خود نهفته دارد، درست خلاف آن است: هر چند از دید اهالی آن منطقه ماکسیم و ربکا زوجی یکدل و یک­رنگ بودند و کسی نبود که به ربکا به دیده‌­ی تحسین ننگرد، میان آنها چیزی جز تنفر حکم­فرما نبود. او همه چیز را پیش بینی کرده بود، حتی مرگش را؛ ولی عشق سرسخت­تر بود. ماکسیم و زن جوان سرانجام بر مرگ و ترس غلبه می­‌کنند و پس از اندکی فراموشی، دوباره به ماندرلی باز می‌­گردند تا در آرامش آن خانه دوست داشتنی زندگی کنند؛ ملکی که خانم دنورز، آن موجود ترغیب کننده‌­ی ربکا به بدی، به قصد انتقام جویی و با آتش زدن آن، سعی در از میان بردن آن داشت، ولی موفق نشد.

نازیلا خلخالی. فرهنگ آثار. سروش

اقتباس سینمایی «ربکا» اثر آلفرد هیچکاک، 1940م. (اسکار بهترین فیلم سال)

1. Daphne Du Maurier  2. Maxime de Winter 
3. Monte-Carlo  4. Manderley   5.Danvers

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...