رمان «بیداری» نوشته کیت شوپن، نویسنده آمریکایی با ترجمه ماهان سیارمنش توسط انتشارات دوات معاصر منتشر شد.

به گزارش مهر، انتشارات دوات معاصر، رمان «بیداری» اثر کیت شوپن را با ترجمه‌ای از ماهان سیارمنش به بهای ۳۴ هزار تومان منتشر کرد. این رمان برای نخستین بار در سال ۱۸۹۹ منتشر و جنجال برانگیز شد. ماجرای رمان حاضر در «نیو اورلئانز» و ساحل لوئیزیانا و اواخر قرن ۱۹ اتفاق می‌افتد؛ پیرنگ داستان حول «اِدنا پونتلیر» و کشاکش او میان نظرات غیر معمولش درباره‌ زنانگی و مادرانگی با نگرش‌های غالب جنوب امریکا در اوایل قرن ۲۰ است.

«بیداری» یکی از نخستین رمان‌های آمریکایی است که بدون تمکین، تمرکزش را روی مسائل زنان قرار داده است. همچنین این اثر به عنوان نقطه‌ تحول فیمینیسم شناخته شده و واکنشی را میان دو سویه‌ خوانندگان و منتقدان معاصرش برانگیخته است. ترکیب سه چیز، رمان «بیداری» را پیشروی ادبیات مدرن آمریکا کرده است: داستانی واقع‌گرا، تفسیر اجتماعی برنده و پیچیدگی روانشناسانه. دیگر اینکه این رمان خبر از وجود رمان‌نویسان بزرگی چون ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی می‌دهد و عقاید و دیدگاه‌های نویسندگان معاصرش چون ادیث وارتون و هنری جیمز را تکرار می‌کند. همچنین یکی از نخستین کارهای سنتی جنوب آمریکا است که در ادامه با شاهکارهای مدرن نویسندگانی چون فاکنر، فلانری اوکانر، یودورا ولتی، کاترین آن پورتر و تنسی ویلیامز به حد اعلی می‌رسد.

کاترین او فلاهرتی یا کیت شوپن در ۸ فوریه ۱۸۵۱ در سنت لوئیس در ایالت میسوری آمریکا متولد شد. پدرش از تجار موفق ایرلندی بود که به آمریکا مهاجرت کرده بودند. مادرش از نژاد فرانسوی بود و با گروه‌های فرانسوی‌ ساکن آمریکا ارتباط نزدیکی داشت. پدرش هنگاهی که او پنج سال داشت در یک سانحه‌ ریزش پل کشته شد. این اتفاق او را هرچه بیشتر به خانواده مادری و آداب و رسوم فرانسوی ‌ها نزدیک کرد. او به آثار بزرگانی  همچون سر والتر اسکات و چالز دیکنز علاقه فراوانی داشت.در دوران جوانی  به تحقیق و بحث در زمینه‌ میزان اختیارِ کلیسای کاتولیکِ رم درباره جنسیت افراد پرداخت. او معتقد بود حق زنان نادیده گرفته می‌شود. ( او بعدها هم به تشکل‌های حمایتی از حقوق زنان پیوست.) در سال ۱۸۷۰ با اسکار شوپن ازدواج کرد که ثمره این ازدواج ۶ فرزند (یک دختر و پنج پسر) بود. در یک دوره زمانی کوتاه ۱۸۷۹ تا ۱۸۸۴ شوهر و مادرش فوت کردند که این مسئله باعث به وجود آمدن افسردگی شدید و ناراحتی روحی در او شد تا آن‌جا که به توصیه‌ پزشک برای بهبودی و آرامش به نوشتن روی آورد.

حاصل کارهای ادبی او چندین  مقاله و داستان کوتاه و دو رمان است. مشهورترین اثر شوپن رمانِ «بیداری» است که به شرح نیازهای طبیعی و ذاتی یک زن می‌پردازد و تا مدت‌ها اجازه چاپ پیدا نکرد. پس از انتشار نیز منتقدان به شدت به آن تاختند و همین باعث شد تا کیت از صحنه ادبیات آن زمان محو شود، به طوری که آثار بعدی او نیز یکسره مجوز نشر نگرفت. شوپن در سال ۱۹۰۴ در حالی که مشغول بازدید از  نمایشگاه سنت لوئیز بود بیهوش و دو روز بعد جان سپرد.

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...