کتاب مجموعه اشعار فرخی یزدی با تدوین محمدعلی سپانلو و مهدی اخوت توسط انتشارات نگاه به چاپ پنجم رسید.

به گزارش مهر، میرزا محمد فرخی یزدی، متولد سال ۱۲۶۸ و درگذشته به سال ۱۳۱۸؛ شاعر و روزنامه‌نگار مبارزی بود که در دوران خفقان حکومت رضاخانی با قلم خود با دیکتاتور آن‌دوره مبارزه می‌کرد و به خاطر جسارت و انتقاداتی که داشت زندانی شد اما چون در زندان نیز حاضر به سکوت نشد، لب و دهانش را با نخ و سوزن دوختند. این شاعر در هفتم دوره مجلس شورای ملی به‌عنوان نماینده مردم یزد حضور داشت.

فرخی یزدی پیش از نمایندگی مجلس در سال ۱۳۰۷، روزنامه طوفان را در سال ۱۳۰۰ انتشار داد. او برای ادامه مبارزات ضد دیکتاتوری خود مدتی را به آلمان رفت و در روزنامه‌ای در آن کشور به مذمت حکومت رضاخان پرداخت که پس از بازگشت به ایران، دستگیر و زندانی شد. فرخی یزدی که به حبس در زندان قصر محکوم شده بود، در نهایت توسط احمد احمدی معروف به پزشک احمدی با تزریق آمپول هوا کشته شد.

محمدعلی سپانلو شاعر و پژوهشگر حوزه شعر معاصر ایران، «مجموعه‌اشعار فرخی یزدی» را گردآوری، تدوین کرده و در این راه مهدی اخوت نیز به او کمک رسانده است.

چاپ پنجم این کتاب با ۳۴۰ صفحه و قیمت ۵۰ هزار تومان عرضه شده است.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...