ماریو بارگاس یوسا که فعلا به «پرو» بازگشته است، روز گذشته از سوی دادگاهی در نزوئلا فراخوانده شد.

به گزارش ایبنا به نقل از هرالد تریبیون، یوسا که بخشی از زندگی‌اش را در «پیورا» گذرانده و تعدادی از مهم‌ترین آثارش را در آنجا نوشته، گفت که امیدوار است تا این دادگاه ونزوئلا حکم به اخراج او از این کشور ندهد.


یوسا در گفتگو با یک روزنامه ونزوئلایی گفت فقط درباره عقایدش صحبت کرده و قصد او ناراحت کردن مردم ونزوئلا نبوده است.

یوسا ، پسر او «آلوارو»، «پلینیو آپولئو مندوزا» نویسنده کلمبیایی و روزنامه نگار مکزیکی «انریکه کاروز» به دلیل انتقاد از چاوز رییس جمهور این کشور، به این دادگاه فراخوانده شده‌اند.

یوسا نویسنده پرویی که دیداری از کشورهای آمریکای جنوبی را در برنامه‌اش دارد، اظهار امیدواری کرد که بتواند بار دیگر در این کشور نشست داشته باشد و درباره نظریاتش صحبت کند.

یوسا افزود: ونزوئلا کشوری میهمان‌نواز است و من امیدوارم که همین طور هم باقی بماند.

وی افزود: ما در نظر داشتیم تا یک گردهمایی دیگر در این کشور داشته باشیم و هرگز این تصور که ونزوئلا کشوری تروریستی باشد، برای من وجود نداشته است.

او افزود: من هرجا که صحبت کنم همواره از عقایدم که شامل دموکراسی، آزادی بیان، صلح و جلوگیری از خشونت باشد دفاع می‌کنم.

یوسا نویسنده «گفتگو در کاتدرال» و «جنگ آخرالزمان» در شهر «پیورا» در 1050 کیلومتری شمال لیما و در نمایشگاهی که از زندگی و آثارش تشکیل شده شرکت کرد.

در جریان این مراسم «یوسا» مدال طلای افتخار این شهر را دریافت کرد.

درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...