حسین عسکری از انتشار اثر چهارجلدی «کتاب‌القضا» نوشته آیت‌الله نجم‌آبادی خبر داد و گفت: او از فقیهان دوره قاجار بوده است.

این پژوهشگر در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: به همت گروهی از پژوهشگران موسسه آیت‌الله‌العظمی بروجردی، اثر چهارجلدی «کتاب القضا» نوشته آیت‌الله حاج آقا محمد نجم‌آبادی از فقیهان البرزی دوره قاجار منتشر شد. این کتاب که به زبان عربی و در ۱۹۵۱ صفحه نوشته شده، در شمارگان هزار نسخه و با حمایت مالی دکتر محمدعلی نجم‌آبادی در شهر قم منتشر شده است.

او افزود: اصل نسخه‌های دست‌نویس این اثر ارزشمند که منبعی مهم و کاربردی برای حقوقدانان و پژوهشگران فقه و حقوق اسلامی است، در کتابخانه‌ ملی و مدرسه فیضیه نگهداری می‌شود.

عسکری خاطرنشان کرد: آیت‌الله حاج آقا محمد نجم‌آبادی دانش‌آموخته حوزه علمیه نجف اشرف که در سال ۱۳۰۳ هجری قمری درگذشته، فرزند حکیم صدرایی ملا ابراهیم نجم‌آبادی است و در روستای نجم‌آباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز ریشه دارد.

این البرزپژوه ادامه داد: او که مدتی در روزگار قاجار ریاست خاندان علمی - فرهنگی نجم‌آبادی در تهران را عهده‌دار بود به قضاوت هم مشغول بود و چنان به عدالت رفتار می‌کرد که هیچ کس از او خرده نمی‌گرفت، مدتی هم مدرس مدرسه عالی سپهسالار تهران (شهید مطهری فعلی) بود. براساس وقف‌نامه‌ای که به وسیله‌ او برای این مدرسه تنظیم شده، تدریس فقه و اصول فقه مدت‌ها در انحصار علمای خاندان نجم‌آبادی قرار داشته است.

او افزود: موسسه آیت‌الله‌العظمی بروجردی پیش از این مجموعه آثار آیت‌الله حاج میرزا ابوالفضل نجم‌آبادی، دیگر فقیه البرزی را در هفت عنوان ده‌جلدی منتشر کرده است.

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...