ویژگی کتابی که در دست دارید آن است که فلسفه‌ ژان لوک نانسی را به شکلی سیستماتیک و نظام‌مند، و نه به‌صورت تاریخی، شرح می‌دهد.

فلسفه ژان لوک نانسی» [Jean-Luc Nancy] ماری ایو مورین [Marie-Eve Morin

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «فلسفه ژان لوک نانسی» [Jean-Luc Nancy] نوشته ماری ایو مورین [Marie-Eve Morin] به ترجمه نریمان جهانزاد در 264 صفحه به بهای 79 هزار تومان از سوی انتشارات شب‌خیز به تازگی منتشر شده است.

نریمان جهانزاد مترجم این کتاب در پیشگفتاری می‌نویسد: «مطالعه‌ی این کتاب چندان آسان نیست. خواننده، به‌رغم نثرِ شیوای نویسنده، با عباراتی غریب و نامتعارف مواجه می‌شود. دلیل این دشواری، علاوه بر ماهیتِ پیچیده‌ی فلسفه‌ی نانسی، آن است که او مفاهیم و مقولاتِ سنتی فلسفی را به معنایی یکسر تازه به استخدام فلسفه‌ی خویش درمی‌آورد، و علاوه بر آن در گفت‌وگوی مداوم با فلاسفه‌ی گوناگون، از کانت و هگل گرفته تا هایدگر، باتای، دریدا، بلانشو و دیگران است. بنابراین خواننده برای فهمِ گفتار نانسی می‌بایست آشنایی کمابیش عمیقی با مسائل و معضله‌های آن فلسفه‌ها، علی‌الخصوص سنتِ پدیدارشناسی و واسازی، داشته باشد.

در میان کتاب‌های زیادی که در شرح اندیشه‌ی نانسی نوشته شده‌اند، ویژگی یکّه‌ کتابی که در دست دارید آن است که فلسفه‌ او را به شکلی سیستماتیک و نظام‌مند، و نه به‌صورت تاریخی، شرح می‌دهد. یک امتیاز چنین رویکردی آن است که خواننده به منطق یا ژستِ اصلی فلسفه‌ورزی فیلسوف فرانسوی در جمیع آثارش پی خواهد برد، و از این رهگذر خواهد توانست خط فکری و روش‌ِ مواجهه‌ی واحدی را در اندیشه‌ی او در خصوص مسائل و عرصه‌های گوناگون هستی‌شناختی، سیاسی، اجتماعی و هنری رصد کند. نویسنده بر همین اساس، به تأکید می‌گوید فهم نوشته‌های نانسی در گرو درک هستی‌شناسی اوست و از خواننده می‌خواهد به‌دقت فصل نخست را به مطالعه گیرد و در ادامه هم بارها به مفاهیم و تعاریف و اصطلاحات تشریح‌شده در آن فصل رجوع کند. اما از سوی دیگر ممکن است این نحو عرضه‌ی سیستماتیک فلسفه‌ی نانسی، موجبِ از دست رفتن برخی زمینه‌های تاریخی و فکری‌ای شود که فلسفه‌ی نانسی در آن‌ها بالیده است.

ساختار کتاب
فصل اول تمام مفاهیم اصلی کار نانسی را بیان می‌کند، و به‌طور مشخص به هستی‌شناسی او می‌پردازد: معنای بودن یا وجود داشتن چیست. به یک معنا، چهار فصلی که پس از فصل نخست می‌آیند، نتایجِ اندیشه‌ نانسی در باب هستی یا وجود را برمی‌گیرند تا اندیشه‌ای در باب یکتاپرستی، خدا، و رازهای مسیحی (فصل 2)، اندیشه‌ای در باب اجتماع (فصل 3)، اندیشه‌ای در باب سیاست، حاکمیت و دموکراسی (فصل 4) و اندیشه‌ای در باب ماده، بدن و هنر (فصل 5) بپرورانند. بنابراین فصول دوم تا پنجم بر مفاهیم کلیدی و اصلی‌ای که در فصل اول مطرح شدند مبتنی‌اند. با این‌که هر کدام از این فصول بیش‌و‌کم مستقل‌اند و می‌توان آن‌ها را با هر ترتیبی خواند، شاید برای خواننده مفید باشد که مدام به تعاریف و توضیحاتی که در فصل اول ارائه شده‌اند بازگردد. از طریق این خواندن و بازگشتن، فرد خواهد دید که کار نانسی چگونه، به‌رغم این‌که تا حد زیادی گسسته و ناهمگون ا‌ست، بر مسائل اساسیِ بودن، بودن-با و اجتماع ابتنا دارد.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...