راسکلنیکوف بر اساس جانمایهای از فلسفه هگل دست به جنایت میزند... انسانها را به دو دسته تقسیم میکند: نخست انسانهای عادی که میبایست مطیع باشند و حق تجاوز از قانون را ندارند و دوم انسانهای که او آن را «مافوق بشر» یا غیرعادی مینامد و اینان مجازند که برای تحقق اهداف والای خود از قانون عدول کنند... به زعم او همهی قانونگذاران و بنیانگذاران «اصول انسانیت» به نوعی متجاوز و خونریز بودهاند؛ ناپلئون، سولن و محمد را که از او تحت عنوان «پیامبر شمشیر» یاد میکند از جمله این افراد استثنایی میداند
...
زیباییشناسی را به عنوان نظریهی فلسفی زیبایی و به طور مشخص هنر تعریف میکند... صور سهگانهی روح مطلق، که از مجرای آنها بشریت حقیقتاً خود را به مرتبهی خداگونگی میرساند و خدا را در روح مطلق تجربه میکند، عبارتاند از هنر، دیانت و فلسفه... در آثار هنری، اقوام مختلف، وجوه ژرف و غنی زندگی و شهودهای خود را بیان کردهاند... زیبایی تحقق حقیقی خود را در قلمرو هنر پیدا میکند... هنر تقلید طبیعت نیست، بلکه برعکس آفرینش جهانی مثالی است
...
درسهای وی در فاصلهی سالهای 1821 تا 1831... دین، به عنوان صعود به سوی حقیقت، قلمروی است که در آن روح خود را از امور حسی و متناهی رها میسازد... نخستین مرحلهی مفهوم دین، اندیشه در کلیت صوری آن است... فرد احساس میکند که بهرهای از مطلق را در خود دارد... آیین مذهبی همان فرایند ابدی است که در آن فرد با ذات خود وحدت پیدا میکند... مسیحیت دینی کامل و مطلق و آگاهی از روح است، آگاهی از خداست
...
هر دوره تاریخی با این امر مشخص میشود که قوم معینی، در آن مرتبه تکاملی را که روح کلی بدان دست یافته است، به شیوهای تمام و کمال، در خود تحقق میبخشد؛ این قوم، در نهادهای مدنی، در آداب و رسوم و در هنر و اندیشه خود نماینده محتوایی است که روح کلی در مرحله معینی از صیرورت خویش، آن را متحقق ساخته است... هنگامی که قومی رسالت خویش را به انجام رسانید، به تباهی رو مینهد و برتری را به قوم دیگری وامیگذارد که به نوبه خود، نماینده مرحله جدیدی از فرایند تاریخی دوره پیشین است
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
در دادگاه طلاق هفتمین زنش حضور دارد... هر دو ازدواجهای متعدد کردهاند، شکستهای عاطفی خوردهاند و به دنبال عدالت و حقیقتند... اگر جلوی اشتهاتون به زنها رو نگیرین بدجوری پشیمون میشین... اشتتلر تا پایان داستان، اشتهایش را از دست نداد، ترفیع شغلی نگرفت و پشیمان هم نشد... دیگر گاوصندوق نمیدزدند بلکه بیمه را گول میزنند و با ساختن صحنه تصادف، خسارت میگیرند... صاحبمنصبها و سیاستمداران، پشت ویترین زندگیشان، قانون و عدالت را کنار میگذارند
...
زنی خوشپوش و آراسته که خودش را علاقهمند به مجلات مد معرفی میکند... از تلاش برای به قدرت رسیدن تا همراهی برای در قدرت ماندن... قانون برای ما، تصمیم حزب است... پژوهشگرانی که در رسالههای علمی به یافتههای دانشمندان غربی ارجاع میدادند به «دادگاههای شرافت» سپرده میشدند... دریافت جایزه خارجی باعث سوءتفاهم بین مردم کشور میشد... ماجرای ویلایی که با پول دولت ساخت همه خدمات او به حزب را محو کرد... سرنوشت تلخ او خودکشی ست
...
روابط متقابل زردشتیان و مسلمانان... ادبیات پیشگویانه با ایجاد مشابهتهایی میان تولد و زندگینامهی محمد[ص]، زردشت و شاهان ایرانی برقراری روابط اجتماعی میان دو گروه را آسانتر کرد... پیروزی مسلمانان تجلی لطف خداوند توصیف میشد و هر شکست زردشتیان گامی به سوی آخرالزمان... از مهمترین علل مسلمان شدن زردشتیان: ایمان خالصانه به اسلام، باور به اینکه پیروزیهای اعراب اعتبار اسلام را تأیید میکند، بهدست آوردن آزادی(اسیران)، تهدید به مرگ، انگیزههای مالی و اجتناب از پرداخت خراج
...
جنبشهای اجتماعی نوعی همبستگی اجتماعی به ارمغان میآورند که میتوانند فرصتی برای احیای دو عنصر کلیدی حیات مبتنی بر سرمایه اجتماعی ـ یعنی ارزشهای مشترک و ارتباطات بیشتر ـ فراهم کند... «اجتماع» عرصهای است که نه منافع فردی در آن سیطره دارد، نه فرد در جمع ذوب شده است... سهضلع دولت، بازار و اجتماع سرنوشت جامعه را رقم میزنند... برخورد انحصارگرایانه گروههای مذهبی نسبت به سکولارها در داخل و دینستیزی بنیادگراهای سکولار در خارج کشور، منازعهای برابر نیست
...
قدرت در هر زمان و مکان نقابهایی مسخشده از چهرهی دین میسازد و آن را بهعنوان دین عرضه میکند تا ستم خویش را مشروع جلوه دهد... نشان میدهد که خوانش ایدئولوژیک از حاکمیت چگونه بر دیدگاه اسلامگرایانی همچون ابوالاعلی مودودی و سید قطب تاثیر گذاشته است... بسیاری از حاکمان از شعار «اطاعت از اولیالامر» استفاده میکنند و افراد جامعه را سرکوب و آزادی آنها را سلب میکنند... معترضان از عثمان خواستند که ترک حکومت کند، اما او نپذیرفت و بهجای حل اعتراضات از طریق دموکراتیک دست به خشونت زد
...