تأمل شاعرانه بر ایمان مسیحی | اعتماد


با نگاه کردن به کتاب کی‌یرکگور [Søren Kierkegaard] شاید اول از خود بپرسیم چرا «خرده‌نان‌ها»؟ آیا عنوان بهتری برای یک کتاب فلسفی یافت نمی‌شد؟ شاید گمان کنیم نویسنده فروتنانه خواسته آنچه در این کتاب عرضه می‌کند، مختصر و کم ارزش جلوه دهد، اما مطالب کتاب به هیچ رو کم‌ارزش نیستند. «خرده‌نان‌های فلسفی» یا «قطعات فلسفی» [Philosophical fragments, or, A fragment of philosophy] عنوانی کنایه‌آمیز است معادل smuler در زبان دانمارکی.

خرده‌نان‌های فلسفی» یا «قطعات فلسفی» [Philosophical fragments, or, A fragment of philosophy] سورن کی‌یرکگور [Søren Kierkegaard]

این کلمه معنی چیزهای بی‌اهمیت و پوچ هم می‌دهد. کی‌یرکگور با انتخاب این عنوان به استادان بزرگ و عصا قورت داده فلسفه کنایه می‌زند، استادانی که در آغاز قرن نوزدهم به دنبال ساختن نظام‌های کلان فلسفی بودند.

بعد از خرده‌نان‌ها، او کتاب دیگری می‌نویسد به نام «تعلیقه غیرعلمی نهایی بر خرده‌نان‌های فلسفی»؛ انتظار می‌رود که این یکی حجم کمتری داشته باشد، اما ضمیمه‌ای است 500 صفحه‌ای بر کتابی 100 صفحه‌ای! کی‌یرکگور کتاب‌هایش را با نام‌های مستعار متفاوتی چاپ می‌کرد؛ مثلا خرده‌نان‌های فلسفی با نام مستعار یوهانس کلیماکوس، تکرار با نام کنستانتین کنستانتینوس و ترس و لرز با نام یوهانس د سیلنتیو منتشر شد. با اینکه در کپنهاگن همه می‌دانستند خالق این آثار کیست، اما انتخاب نام‌های مختلف به او اجازه می‌داد از نظرگاه‌های مختلف به موضوع نگاه کند.

دیدگاه کنایی کی یرکگور در سراسر آثارش پدیدار می‌شود، هم در مضمونی که می‌پردازد و هم در شکل نگارش و نثرش. زمانی که کتابی از او را به دست می‌گیریم مطمئن نیستیم با اثری فلسفی روبه‌رو‌ییم یا با اثری ادبی. کی‌یرکگور راجع به هر چیز، شاعرانه و بازیگوشانه می‌اندیشد. به همین دلیل خواننده همانقدر که ممکن است از وسعت بینش او شگفت‌زده شده و بهره ببرد، ممکن است در میانه عبارات و کلمات تودرتویش، گیج شده و رشته موضوع را گم کند.

خواندن کی‌یرکگور هم لذت‌بخش است و هم گیج‌کننده و نیازمند آمیزه‌ای از زیرکی، حوصله، بازیگوشی و احاطه فکری بر موضوعات دینی، ادبی و فلسفی. از اینکه بگذریم او در خرده‌نان‌های فلسفی به دنبال چیست؟ خرده‌نان‌ها همانند اغلب آثار کی یرکگور با مساله حقیقت دینی و حقیقت فلسفی و ایمان درگیر است. او در صفحه اول کتاب می‌پرسد: «آیا می‌توان مبدا آگاهی از ابدیت را در تاریخ بازجست؟ آیا این مبدا گذشته از جنبه‌های تاریخی جاذبه دیگری دارد؟ آیا می‌توان معرفت تاریخی را مبنای سعادت ابدی گرفت؟» او می‌پرسد تا چه اندازه می‌توان ایمان را براساس شواهد تاریخی استوار کرد؟ اگر شناخت ما از زندگی عیسی مسیح بیشتر یا کمتر بود اساسا در اهمیت ایمان آوردن به او تغییری ایجاد می‌کرد؟ باید توجه کرد که کی یرکگور در زمینه و بافتار مسیحی می‌نویسد و ایمان مسیحی همواره یکی از مضامین اصلی او باقی می‌ماند. خرده‌نان‌های فلسفی، رابطه ایمان و معرفت تاریخی را به پرسش می‌کشد. در زمان کی یرکگور، جریان قوی و رو به رشدی به نام الهیات تاریخی پدید آمده بود. الهیات تاریخی به دنبال آن بود که روایت‌های موجود در اناجیل را به لحاظ تاریخی مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. الهیات تاریخی سعی داشت زندگی عیسی مسیح را، آن‌گونه که براساس شواهد تاریخی قابل بازیابی و مطالعه بود، بازبیافریند و با روایت موجود در اناجیل چهارگانه تطبیق دهد.

بر اثر این مطالعات، تصویری از مسیح ترسیم شد که احتمالا با آن تصویر ثابت و قدیمی موجود در اناجیل فرق داشت. یکی از پیشگامان الهیات تاریخی، دیوید فردریش اشتراوس، شاگرد هگل، بود. اشتراوس قصد نداشت تعبیری ماتریالیستی و ناباورانه از مسیحیت به دست دهد بلکه می‌خواست واقعیت‌های تاریخی مربوط به زندگی عیسی مسیح را بازیابد، اما کوشش او در این زمینه تغییرات ژرفی در مسیحیت پدید آورد. تالیفات و شخصیت اشتراوس تا مدت‌ها مورد بحث بود و به بحث‌های جدی در فضای عمومی آلمان دامن زد.

کی‌یرکگور در این بستر و فضا می‌نویسد و قصد دارد از ایمان اعاده حیثیت کند. به نظر او، ایمان داشتن به مسیح، نیازمند یک جهش است، یعنی پریدن از روی شواهد موجود، پریدن از روی علامت‌های سوال و نقاط ابهام. اساسا ایمان می‌تواند فراتر از معرفت تاریخی بایستد. جریان الهیات تاریخی و الهیات لیبرال در قرن نوزدهم، داشت ایمان را به امری مدرن و شخصی بدل می‌کرد و پیرایه‌ها و اضافات را می‌زدود و کی یرکگور در مقابل همین جریان واکنش نشان داد. او در فصلی از خرده‌نان‌ها راجع به وضعیت حواری معاصر بحث می‌کند یعنی کسانی که می‌توانستند زندگی عیسی را ببینند و بر آن شهادت دهند. به نظر کی‌یرکگور، ایمان ورزیدن برای ایشان لزوما ساده‌تر نبود، چراکه آنان نیز می‌توانستند در خداگونگی مسیح شک بیاورند. معاصران مسیح ممکن بود که به خاطر روال روزمره و عادات خود، نتوانند اهمیت سترگ عیسی را دریابند، درحالی که مسیحیان قرن نوزدهم به خاطر برخورداری از پیش‌زمینه‌های فرهنگی و خانوادگی، عیسی مسیح را به عنوان یک واقعیت راحت‌تر می‌پذیرند.

کی یرکگور معتقد است آنچه ایمان را ممکن می‌گرداند، معرفت عینی و دقیق نیست. ایمان به معرفت تاریخی و شناخت فلسفی نیاز ندارد، چراکه با خرق عادت و شگفتی مرتبط است. انسان باید پذیرای شگفتی و ناممکن‌ها باشد تا بتواند ایمان بیاورد، بنابراین حقیقت آن‌گونه که در فلسفه مدنظر است، با ایمان مسیحی اختلاف دارد. بدین شکل است که کی‌یرکگور، ایمان مسیحی را در مقابل شناخت فلسفی قرار می‌دهد و مسیح را در مقابل سقراط. او مسیح را به عنوان بزرگ‌ترین معلم و منجی انسان‌ها معرفی می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...