رمزوراز پیروزی در نبرد اطلاعاتی | شهرآرا


سازمان‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، از زمان تشکیل تاکنون، سعی دارند با بیان داستان‌هایی از قدرت اطلاعاتی شان در رسانه‌ها اعتماد به نفس جوانان جهان اسلام را از بین ببرند و بذر ترس و ضعف را در دل آنان بکارند. البته باید اعتراف کرد که در برخی از کشورها تا حدی نیز موفق بوده و توانسته اند با تصویرسازی‌هایی مبالغه آمیز قدرتی مافوق تصور از خود بسازند و حتی به دل‌های ضعیف نفوذ کنند. اما -سرانجام- جوانانی غیور اسطوره نفوذناپذیری آن‌ها را می‌شکنند و به جهان ثابت می‌کنند همواره هستند افرادی که ذره‌ای ترس و ضعف از خود نشان نمی‌دهند و چون کوه می‌ایستند و جان و مال خود را در راه وطنشان فدا می‌کنند.

 «نفوذ در موساد» [کنت جاسوسا فی اسراییل، رافت الهجان]  صالح مرسی [Saleh Morsi]،

کتاب «نفوذ در موساد» [کنت جاسوسا فی اسراییل، رافت الهجان] روایت داستانیِ جوانانی مصری از همین دست است که با ایستادگی شان نشان دادند شکست ناپذیری سرویس‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی افسانه‌ای بی اساس است، و سست بودن خانه آن‌ها را پیش چشم جهانیان آوردند. در این کتاب، صالح مُرسی [Saleh Morsi]، با تکیه بر روایت زندگی واقعی رأفت علی سلیمان الجمال -مأمور مصری، با اسم رمز «رأفت الهَجان» که با هویت جعلی «جک بیتون» به درون جامعه یهودی اسرائیل نفوذ کرد- تصویری دقیق و پرجزئیات از مفاهیم نفوذ، استتار هویتی، و پیچیدگی مأموریت‌های بلندمدت اطلاعاتی ترسیم می‌کند.

رأفت الهَجان توانست، به مدت هفده سال، بدون آنکه شناسایی شود، اطلاعاتی کلیدی و حیاتی از ساختار نظامی، امنیتی و سیاسی اسرائیل به مصر مخابره کند. او، چند ماه بعد از ورود به سرزمین‌های اشغالی، شبکه جاسوسی خود را تشکیل داد. قسمتی از این شبکه متشکل از دانشمندان، استادان دانشگاه و محققان بود، یک بخش مجموعه‌ای اقتصادی بود که بعضی از سرمایه داران را دربرمی گرفت، و قسمتی مجموعه‌ای سیاسی بود که اهمیت بسیار داشت. رأفت الهَجان از طریق این سه مجموعه اطلاعات محرمانه لازم را جمع آوری و به مصر ارسال می‌کرد. او، همچنین، با موشه دایان، عِزِر وایزمن، و داوید بن گوریون روابطی صمیمانه داشت. اطلاعات گوناگون او از عوامل موفقیت مصر در جنگ اکتبر 1973 بود.

کتاب، بر پایه پرونده‌های واقعی، اما با زبانی روایی نشان می‌دهد که در عرصه جنگ اطلاعات رمز پیروزی، نه در سلاح، که در کلمات، عادات و لغزش‌های زبانی، و تلگراف‌های رمزگذاری شده نهفته است. در یکی از پاره‌های تأثیرگذار کتاب، از قول رأفت الهَجان چنین آمده است: «نمی توانستم بدانم که او خواب است یا بیدار، از روی اراده سخن می‌گوید یا اینکه کلمات بی اراده از دهان او خارج می‌شوند... . کافی است یک سؤال از او بپرسم تا او به طور کامل صحبت کند؛ گویی ضبط صوتی است که دکمه آن را فشار داده باشی.»

مرسی، در این اثر، مخاطب را به میانه یکی از حساس ترین نبردهای اطلاعاتی خاورمیانه می‌کشاند: نبردی که در آن تل آویو، پاریس، قاهره و لندن، در شبکه‌ای پیچیده از جاسوس‌ها و منابع دوگانه، ترسان از لورفتن، در هم پیچیده اند. به ویژه در روایت‌های مربوط به بحران سوئز (۱۹۵۶) و پیش زمینه‌های حمله سه جانبه اسرائیل، بریتانیا و فرانسه به مصر، خواننده با ابعاد کمتردیده شده‌ای از تصمیم سازی‌های اطلاعاتی و نقش منابع انسانی در تغییر معادلات منطقه آشنا می‌شود. از منظر یک تحلیلگر علوم سیاسی، این اثر، نه تنها به دلیل مستندبودن، بلکه -همچنین- ازاین روی که به خوبی توانسته سطح پنهان «قدرت نرم امنیتی» را در ساخت دولت -ملت‌های خاورمیانه به تصویر بکشد قابل مطالعه است. آنچه این کتاب را برجسته می‌کند ترکیب ظریف بین «درام اطلاعاتی» و «تحلیل سیاسی» است.

درنهایت، «نفوذ در موساد» تنها داستان یک مأمور نیست، روایت اضطراب‌های انسانی و تعارضات هویتی و اخلاقی، و فشاری دائمی است که یک انسان برای حفظ راز در دل ساختاری بی اعتماد و متخاصم تحمل می‌کند. این کتاب نمایی است از نبرد خاموش میان «واقعیت امنیتی» و «فریب‌های اطلاعاتی» در میانه قرن بیستم، نبردی که، نه در میدان ، بلکه در اتاق‌های نشیمن، کافه‌ها و اتاق‌های رمز روی می‌دهد. برای پژوهشگران حوزه اطلاعات، دیپلماسی امنیتی، و مطالعات هویت -همچنین- «نفوذ در موساد»، فراتر از یک داستان، یک سند روش شناسی است. مطالعه این اثر، در کنار مرور پرونده‌های موازی -مانند پرونده الی کوهن، جاسوس اسرائیل در سوریه- و تطبیق آن با اسناد اطلاعاتی غرب، می‌تواند درک عمیق تری از نقش «جاسوسان به مثابه بازیگران پشت صحنه» در معادلات کلان سیاست بین الملل حاصل کند.

«نفوذ در موساد» با ترجمه عبدالمهدی آگاه منش توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...